کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باغات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باغات
لغتنامه دهخدا
باغات . (اِ) ج ِ باغ . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) : [ قزوین ] باغستان بسیار داشت بی دیوار و خار و هیچ مانعی از دخول در باغات نبود. (سفرنامه ٔ ناصرخسروچ دبیرسیاقی ص 4). از این شطالعرب دو جوی عظیم بر گرفته اند... و از این نهرها جویهای بیحد برگرفته ا...
-
باغات
لغتنامه دهخدا
باغات . (اِخ ) دهی است از دهستان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 6 هزارگزی خاور ساردوئیه و یک هزارگزی شمال راه مالرو جیرفت به ساردوئیه واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر دارای 450 تن سکنه و آب آن از قنات و چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غ...
-
باغات
لغتنامه دهخدا
باغات . (اِخ ) دهی است از دهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 50 هزارگزی شمال حاجی آباد بر سر راه شوسه ٔ کرمان به بندرعباس واقع است و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
باغات
لغتنامه دهخدا
باغات . (اِخ ) نام محله ای در صفاهان که اکثر ساکنانش رند واوباش بوده باشند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
واژههای همآوا
-
باقعة
لغتنامه دهخدا
باقعة. [ ق ِ ع َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث باقع. (از اقرب الموارد). رجوع به باقع شود. || به مجاز مرد نابغه ٔ داهیة را گویند: ما فلان الا باقعة من البواقع، و او را از جهت دنیادیدگی و جستجوی بسیار در بلاد و معرفت بنواحی عالم بدین صفت خوانده اند. (از تاج العر...
-
باقات
لغتنامه دهخدا
باقات . (ع اِ) ج ِ باقة. دسته . بافه . رجوع به باقه شود.
-
جستوجو در متن
-
کوچه و باغ
فرهنگ گنجواژه
بافت باغات.
-
داسداران
واژهنامه آزاد
نام یکی از باغات شهر خرم دره واقع در جاده سوکهریز که از جمله باغات باصفا و دیدنی این شهر است.
-
پرزین
واژهنامه آزاد
پرچینی از گلهای ریز که به دور باغات کشند
-
کِشْمو
لهجه و گویش گنابادی
keshmw در گویش گنابادی یعنی زمین های زراعی و باغات ، محل کشت و زرع ، کشمان
-
دِشْتْبوْن
لهجه و گویش گنابادی
deshtbwn در گویش گنابادی یعنی کسی که شغلش نگهبانی از مزارع و باغات مردم بوده است برای جلوگیری از دزدی و چراندن حیوانات بصورت قاچاقی در زمین های دیگران
-
خاک لومی
واژهنامه آزاد
خاکی که تشکیل شده است از روس و سلیس و ماسه این خاک داری ماد غنی برای گیاهان بوده این خاک برای احداث باغات مناسب می باشد
-
اوشناری
واژهنامه آزاد
محل عبور جوی یا کانال از زیر کوچه و خیابان و جاده بصورت سرپوشیده ( معادل Culvert ) - محل عبور باریک در باغات