کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باعث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
trigged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باعث شد
-
causate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باعث شود
-
أبهَجَ
دیکشنری عربی به فارسی
خوشحال کرد , به وجد رساند , باعث خوشحالي شد , باعث خوشحالي گشت
-
مورث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mures سبب؛ علت؛ باعث.
-
cause to be perceived
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باعث می شود که درک شود
-
caused
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باعث، معلول
-
causable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باعث ایجاد
-
دلکُش
لهجه و گویش تهرانی
باعث طغیان
-
مثل آینه دِق
لهجه و گویش تهرانی
باعث ناراحتی
-
شَر شدن
لهجه و گویش تهرانی
باعث گرفتاری شدن
-
دست و پاگیر
واژهنامه آزاد
باعث مزاحمت بودن
-
explosive, explosive material
مادۀ منفجره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مادهای که باعث انفجار میشود
-
انگیزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'angize آنچه کسی را به کاری برانگیزاند؛ سبب؛ باعث؛ علت.
-
preventive
پیشگیرانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ویژگی آنچه باعث پیشگیری میشود
-
cariostatic
پوسیدگیایستان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ویژگی آنچه باعث مهار پوسیدگی میشود