کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باطن و ذات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باطن و ذات
فرهنگ گنجواژه
سرشت.
-
واژههای مشابه
-
بَاطِنُ
فرهنگ واژگان قرآن
درون
-
باطن بین
لغتنامه دهخدا
باطن بین . [ طِ ] (نف مرکب ) مقابل ظاهربین . (آنندراج ). مقابل قشری . آنکه بظاهر اکتفا نکند. || باریک بین . (آنندراج ).
-
خراب باطن
لغتنامه دهخدا
خراب باطن . [ خ َ طِ ] (ص مرکب ) بدنهاد. (از ناظم الاطباء).
-
خوش باطن
لغتنامه دهخدا
خوش باطن . [ خوَش ْ / خُش ْ طِ ] (ص مرکب ) نیکوسرشت . نیکونهاد. || در مقام طعن ، آنکه باطن بد دارد. خبیث . لئیم . بدسیرت . بدجنس .
-
عقل باطن
دیکشنری عربی به فارسی
غش کرده , ناخوداگاه , از خود بيخود , بي خبر , عاري از هوش , نابخود , ضمير ناخوداگاه , ضمير نابخود
-
باطن بینی
دیکشنری فارسی به عربی
تامل النفس
-
چشم باطن
دیکشنری فارسی به عربی
بصيرة
-
جستوجو در متن
-
توحید علمی
لغتنامه دهخدا
توحید علمی . [ ت َ / تُو دِ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنست که مستفاد از باطن علم باشد که آنرا علم یقین خوانند و بنده از روی علم ذات و صفات و افعال خود را در ذات او محو داند و هر ذاتی را فرع نور او داند... و باز علمی آنکه بداند که غیر حق هیچ موجود...
-
ذات الجنب
لغتنامه دهخدا
ذات الجنب . [ تُل ْ جَم ْ ] (ع اِ مرکب ) درد پهلو. (مهذب الاسماء). برسام . جُناب . نوعی بیماری پهلو. درد و آماس پهلو. ورم حارّ مولم در نواحی صدر. وَرم ِ حجاب مستبطن . دردی است به دنده ها با سرفه و تب . سینه پهلو. ورم حارّ مولم که در نواحی سینه پیدا ش...
-
صفات باری
لغتنامه دهخدا
صفات باری . [ ص ِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صفات در باری تعالی بسیط است و در ممکنات مرکب ، یعنی هنگامی که گویند باری تعالی عالم ، قادر، مرید... است نفس علم و اراده و قدرت را صفت نامند، اما در ممکنات صفت ، ثبوت عرضی است برای ذات ، مثلاً «عالم » ه...
-
انانیت
لغتنامه دهخدا
انانیت . [ اَ نی ی َ ] (ع مص جعلی ) نسبت دادن هر چیزی را بشخص خود و همه [ چیز ] را از خود دانستن . (ناظم الاطباء). منی . (فرهنگ فارسی معین ). منیت . (یادداشت مؤلف ). منی و خویشتن بینی و نیز هرچه بنده را باشد بخود مضاف گردانیدن چنانکه گویند نفس من و ...
-
فنا
لغتنامه دهخدا
فنا. [ ف َ ] (از ع ، اِمص ) نابودی . (یادداشت مؤلف ). فناء. (فرهنگ فارسی معین ) : وآنکه فزون آمد خود کم شودچون به همه حال جهان را فناست . ناصرخسرو.فانی نشود هرچه کآن بقا یافت زیرا که بقا علت فنا نیست . ناصرخسرو.گر اجناس و انواع باقی بدندزبهر چه مر ش...