کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باطنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باطنی
/bāteni/
معنی
۱. مربوط به باطن: تمایل باطنی.
۲. پیرو باطنیه.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
درون
دیکشنری
inner, interior, internal, inward, numinous
-
جستوجوی دقیق
-
باطنی
فرهنگ واژههای سره
درون
-
باطنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به باطن) [عربی. فارسی] bāteni ۱. مربوط به باطن: تمایل باطنی.۲. پیرو باطنیه.
-
باطنی
لغتنامه دهخدا
باطنی . [ طِ ] (ص نسبی ) منسوب است به فرقه ٔ موسوم به باطنیه . آنکه بطریقه ٔ باطنیه گرویده باشد. سَبعی . قرمطی . هفت امامی . اسماعیلی . تعلیمی . فاطمی . رفیق . (النقض حاشیه ٔ ص 93). ج ، باطنیان و باطنیون : باطنش هست دیگر و ظاهرش دیگر است گویی شده ست ...
-
باطنی
لغتنامه دهخدا
باطنی . [ طِ ] (ص نسبی ) منسوب به باطن . مقابل ظاهری . درونی . داخلی . ذاتی . جوهری .
-
باطنی
لغتنامه دهخدا
باطنی . [ طِ ] (اِخ ) از شعرای بخارا و بروایتی دیگر از بلخ بوده است . امیر علیشیر نوائی آرد: مرد فقیر و ساده است و در بلخ میباشد و بقدم توکل بزیارت مکه معظمه مشرف شده ، این مطلع ازوست :بسکه داری تنگدل ای غنچه ٔ خندان مراجان ز دل آمد به تنگ و دل گرفت ...
-
باطنی
دیکشنری فارسی به عربی
جوهري , داخل , داخلي
-
واژههای مشابه
-
باطني
دیکشنری عربی به فارسی
محرمانه , سري , رمزي , دروني , داخلي , مبهم , مشکوک
-
خواست باطنی
فرهنگ واژههای سره
خواست درون
-
طاهر باطنی
لغتنامه دهخدا
طاهر باطنی . [ هَِ رِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت است از کسی که آفریدگار عزّ و علا، مر او را از وساوس و خاطرات نفس و پیوند با اغیار، رهائی بخشوده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به طاهرالباطن شود.
-
خوش باطنی
لغتنامه دهخدا
خوش باطنی . [ خوَش ْ / خُش ْ طِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خوش باطن . رجوع به خوش باطن شود.
-
طبیعی و باطنی
فرهنگ گنجواژه
ذاتی.
-
مبحث افکار و ارزوهای باطنی
دیکشنری فارسی به عربی
عقيدة
-
واژههای همآوا
-
باتنی
لغتنامه دهخدا
باتنی . [ ت َن ْ نی ] (اِخ ) نام جد محمدبن مهناست .(منتهی الارب ). و محمد از روات است . نام مردی که نبیره اش محمدبن مهنا از روات حدیث است . (ناظم الاطباء).