کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باط
لغتنامه دهخدا
باط. (ع اِ) (مشتق از اِباط) بغل . زیر بغل . (دزی ج 1 ص 49).- باط حشیش ؛ یکدسته علف . یک بغل علف . (از دزی ج 1 ص 49).
-
باط
لغتنامه دهخدا
باط.(اِ) شادمانی باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 228).
-
واژههای مشابه
-
باط باط
لغتنامه دهخدا
باط باط. (اِ)به ترکی بزرالبنج را گویند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
واژههای همآوا
-
بات
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: باتّ] [قدیمی] bāt[t] ۱. برنده.۲. قاطع؛ قطعی.۳. لاغر.
-
بات
لغتنامه دهخدا
بات . (اِخ ) بَث . باث . نام شهریست در انگلستان که در ناحیه ٔ سمرست بر نهر آون در 17هزارگزی مشرق بریستول و در 160هزارگزی جنوب غربی لندن واقع شده و یکی از شهرهای زیبای اروپا میباشد. جمعیت آن 52800 تن است و دارای کلیسائی است که در آن آثار هنری بکار رفت...
-
بات
لغتنامه دهخدا
بات . (اِخ ) نام شهر و بندری در ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی است در جمهوری مِین ، بر نهر کنبک ، دارای 14700 تن نفوس و مرکز ساختن کشتی های جنگی است .
-
بات
لغتنامه دهخدا
بات . (ع اِ) کاروانسرا. مهمانخانه . (ناظم الاطباء).
-
بات
لغتنامه دهخدا
بات . [ بات ت ] (ع ص ) لاغر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه بر نتواند خاست از نزاری . || منقطع، و منه طلاق بات و بیع بات . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طلاق بات یعنی طلاق بائن که رجعت در آن روا نباشد.و بیع بات ، معامله ای که اختیار فسخ در آن نبود. || ...
-
بئة
لغتنامه دهخدا
بئة. [ ب َ ءَ] (ع اِ) مرگامرگی زدگی . وبارسیدگی . (منتهی الارب ).
-
بعط
لغتنامه دهخدا
بعط. [ ب َ ] (ع مص ) ذبح کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). ذبح کردن حیوان . (اقرب الموارد). || غلو کردن در نادانی و کار زشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
بعة
لغتنامه دهخدا
بعة. [ ب ُع ْ ع َ ] (ع اِ) شتر بچه که در میان نتاج زاید و آنکه در اول نتاج زاید آنرا رُبَع خوانند و آنکه در آخر نتاج زایدآنرا هُیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).