کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باشامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باشامه
/bāšāme/
معنی
چادر؛ چارقد؛ روسری زنان: ◻︎ دریده ماهپیکر جامه در بر / فکنده لالهگون باشامه بر سر (فخرالدیناسعد: لغتنامه: باشامه).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
headdress
-
جستوجوی دقیق
-
باشامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹باشام، باشومه، اشامه› [قدیمی] bāšāme چادر؛ چارقد؛ روسری زنان: ◻︎ دریده ماهپیکر جامه در بر / فکنده لالهگون باشامه بر سر (فخرالدیناسعد: لغتنامه: باشامه).
-
باشامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) ( اِ.) روسری زنان ، چارقد.
-
باشامه
لغتنامه دهخدا
باشامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) چادر. معجری باشد که زنان بر سراندازند. (برهان قاطع). معجری که زنان بر سر اندازند و آنرا باشومه و باشام نیز گفته اند. مقنعه . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). سرپوش چون دامن و چادر و امثال آن . مقنع. قناع . (شرفنامه ٔ منیری ...
-
جستوجو در متن
-
باشومه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāšume = باشامه
-
واشامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِ.) مقنعه ، روسری . واشام و باشام و باشامه نیز گویند.
-
معجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] me'jar پارچهای که زنان روی سر خود میاندازند؛ روسری؛ چارقد؛ باشامه.
-
باشومه
لغتنامه دهخدا
باشومه . [ م َ/ م ِ ] (اِ) چادری را گویند که زنان بر سر کنند. (برهان ) (آنندراج ). سرپوش زنان از چادر و غیره ، آنچنان که در مجمعالفرس آمده است . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192). مقنعه و باشامه ای که زنان بر سر کنند. (ناظم الاطباء). سرانداز زنان . خمار. باش...
-
باشمه
لغتنامه دهخدا
باشمه . [ م َ / م ِ ] (اِ) صورتی از باشامه بمعنی سرانداز زنان . (مهذب الاسماء ذیل لغت خِمار). معجر زنان . روپاک . روسری . رجوع به خمار و نیز رجوع به باشامه شود.
-
باشام
لغتنامه دهخدا
باشام . (اِ) پرده . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ). در مجمعالفرس مطلقاً بمعنی پرده است . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 177). || سرانداز زنان که به تازی مقنعه گویند. (رشیدی ). و رجوع به باشامه شود. || پرده ٔ ساز. (برهان قاطع) (ناظم ...
-
واشام
لغتنامه دهخدا
واشام . (اِ) معجر. مقنعه . واشامه . باشام . باشامه . روپاک . سرانداز : چو پران شد ز پرده جست بر بام ربودش باد از سر لعل واشام . (ویس و رامین ).رجوع به واشامه شود.
-
واشامه
لغتنامه دهخدا
واشامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) باشامه . روپاک . سرانداز. مقنعه . واشام . معجر : از آن پس داد وی رانامه ٔ ویس همان پیراهن و واشامه ٔ ویس . (ویس و رامین ).ز زلفینت مرا ده یادگاری ز واشامه مرا ده غم گساری . (ویس و رامین ).دریده ماه پیکر جامه در برفکنده لال...
-
باشانه
لغتنامه دهخدا
باشانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ) فربه . (آنندراج ). || منتخب . برگزیده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چیزهای پراکنده . (ناظم الاطباء). منتشر. (آنندراج ). || (اِ) پیه . چربی . (ناظم الاطباء). شحم . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192): باشانه هوالشحم ... (از فرهنگ شعو...
-
مقنعه
لغتنامه دهخدا
مقنعه . [ م ِ ن َ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِ) به معنی دامنی است . (جهانگیری ). || چادر باریک که یک عرض باشد. (غیاث ). باشامه . واشامه . دامک . ربوسه . ربوشه . سراویزه . گواشمه . ورپوشه . ورپوشنه . چادر باریک یک عرض که زنان بر سر اندازند. (ناظم الاطباء). ...
-
معجر
لغتنامه دهخدا
معجر. [ م ِ ج َ ] (ع اِ) بر سر افکندنی زنان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مقنعه . (غیاث ). مقنع و روپوش زنان و با لفظ بستن و در سر کشیدن و بر سر گرفتن به یک معنی مستعمل . (آنندراج ). جامه ای که زنان بر سر می پوشند تاحفظ کند گیسوان آنها را و باش...