کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باستانشناسی باتلاقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عصر باستان
فرهنگ واژههای سره
دوره باستان
-
فرش باستان
لغتنامه دهخدا
فرش باستان . [ ف َ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرش خاک که کنایه از زمین باشد و عربان ارض گویند. (برهان ).
-
فارسی باستان
لغتنامه دهخدا
فارسی باستان . [ ی ِ ] (اِخ ) زبان دوره ٔ هخامنشی ایران که مطالب آن را با خط میخی مینوشته اند، و از آن سنگ نبشته هایی برجاست . رجوع به پارسی باستان و مقدمه ٔ لغت نامه (مقاله ٔ پارسی باستان تألیف معین ) شود.
-
باستان شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bāstānšenās شناسندۀ آثار باستانی؛ عالِم و متخصص در علم باستانشناسی؛ عتیقهشناس؛ آرکئولوگ.
-
باستان نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāstānnāme نامۀ باستان؛ تاریخ و داستان پیشینیان؛ نامه یا کتابی که از گذشته حکایت میکند.
-
archaeoastronomer
باستاناخترشناس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] پژوهشگر حوزۀ باستاناخترشناسی
-
archaeoastronomy, astroarchaeology
باستاناخترشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] بررسی اخترشناسی قدیم با استفاده از بقایای باستانشناختی و همچنین بررسی باستانشناسی مواد برجایمانده از فعالیتهای اخترشناسی یا تاریخاخترشناسی
-
archaeozoology, zooarchaeology
باستانجانورشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مطالعۀ بقایای جانوری، بهویژه استخوانها که از کاوشهای باستانشناختی به دست میآید و برای بازشناسی رژیم غذایی انسان و تأثیر حیوانات در اقتصاد و درک محیط زیست زمان نهشتهگذاری به کار میرود
-
archaeometric
باستانسنجشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ویژگی آنچه برای تحلیل دادههای باستانشناختی از فنون علمی مانند شیمی و زمینشناسی و فیزیک استفاده میکند
-
archaeometry
باستانسنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تجزیهوتحلیل مواد باستانشناختی و تعیین قدمت و شیوۀ ساخت آنها با استفاده از روشهای تجربی، بهویژه آزمایشهای فیزیکی و شیمیایی
-
archaeological/ archaeologic
باستانشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر آنچه به گونهای مستقیم یا غیرمستقیم با باستانشناسی ارتباط یابد یا باستانشناسی موضوع کار آن باشد
-
archaeologist
باستانشناس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] پژوهشگر متخصصی که دربارۀ گذشتۀ انسان ازطریق بقایای مادی مطالعه و آن را بازسازی میکند
-
archaeology
باستانشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مطالعۀ علمی و بازسازی گذشتۀ بشر بر مبنای شواهد یا بقایای مادی
-
archaeography
باستاننگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] توصیف نوشتاری و تصویری روشمند افراد غیرمتخصص، مانند سیاحان و مبلغان مذهبی، از بناهای تاریخی و آثار قابلرؤیت باستانشناختی در ادوار گذشته
-
باستان نامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِمر.) کتابی که از گذشته حکایت کند، نامة باستان .