کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باز سخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کتاب باز
لغتنامه دهخدا
کتاب باز. [ ک ِ ] (نف مرکب ) که به کتاب بازی کند بعلاقه ٔ داشتن نه سود بردن از مطالب آن . آنکه بی استفاده از کتاب ، کتاب گرد کند. آنکه کتاب نخواند لکن کتابهای خوب خرد و در کتابخانه گرد کند. کتاب دوست . کتاب پرست . (یادداشت مؤلف ).
-
گوی باز
لغتنامه دهخدا
گوی باز. (نف مرکب ) که گوی بازد. که با گوی بازی کند. شخصی که چوگان و گوی بازی کند. (از برهان قاطع). || بازیگری را گویند که چند عدد گوی الوان در دست گرفته یک یک را بر هوا اندازد و بگیرد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) نام روز نو...
-
کرشمه باز
لغتنامه دهخدا
کرشمه باز. [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) آنکه کرشمه کند. معشوقی که غمزه آرد. (فرهنگ فارسی معین ). بکاربرنده ٔ ناز و کرشمه : داری تو کرشمه باز سرمست سررشته ٔ هجر و وصل در دست .ابوالفیض فیاضی (از آنندراج ).
-
کرک باز
لغتنامه دهخدا
کرک باز. [ ک َ رَ / ک رْ رَ ] (نف مرکب ) کرک بازنده . که کرک پرورد همچون کبوتر باز و جز آن . رجوع به کرک شود.
-
کسبی باز
لغتنامه دهخدا
کسبی باز. [ ک َ ] (نف مرکب ) روسپی باره و زناکار. (ناظم الاطباء).
-
کعب باز
لغتنامه دهخدا
کعب باز. [ ک َ ] (نف مرکب ) کعب بازنده .غاب باز. قاب باز. آنکه با کعب بازی کند : مرد بود کعبه جو طفل بود کعب بازچون تو شدی مرد دین روی ز کعبه متاب .خاقانی .
-
کوزه باز
لغتنامه دهخدا
کوزه باز. [ زَ / زِ ] (نف مرکب ) جهیزگر. (آنندراج ) : گل نغمه دولاب را ز اهتزازکند بر سر جاه خود کوزه باز.ملاطغرا (از آنندراج ).
-
گرگ باز
لغتنامه دهخدا
گرگ باز.[ گ ُ ] (حامص مرکب ) گرگ باز و گرگ بازی . در کاشان متعارف است که گرگ را سر میدهند و مردم از پیش او میگریزند : چندانکه باز یوسف مشغول ترکتاز است در خاطر زلیخا غوغای گرگ باز است .میرزا طاهر وحید (آنندراج ).
-
open group
گروه باز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] گروهی که مرزهایی نفوذپذیر دارد و با خارج از خود دارای کنش متقابل است
-
open site
محوطۀ باز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر محوطۀ مربوط به جوامع شکارگر - گردآور که خارج از غار و پناهگاههای صخرهای و در فضای آزاد بهمنظور ابزارسازی یا سلاخی یا استقرار موقت مورد استفاده قرار گرفته است
-
محوطۀ باز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ← محوطۀ باز استودیو
-
open source
متنباز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرمافزاری که دسترسی به کُد آن برای عموم آزاد است متـ . متنآزاد
-
open innovation
نوآوری باز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] هر نوآوری که در آن خاستگاه اندیشههای خلاق و ارزشمند ممکن است درون یا بیرون سازمان باشد و بهرهبرداری از آن هم ممکن است در درون یا بیرون از سازمان صورت گیرد
-
open circuit
مدار باز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مداری الکتریکی که در یک یا چند نقطه قطع شده باشد و درنتیجه جریانی از آن نگذرد
-
open position
وضعیت باز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] وضعیتی از آکورد که در آن فاصلۀ میان بخشهای «تِنور و آلتو» و «آلتو و سوپرانو» پنجم یا ششم باشند