کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازی رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازی رفتن
لغتنامه دهخدا
بازی رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) یا بازی شدن . با کسی رفتاری کردن . معامله پیش آوردن . بنحوی خاص معامله کردن : کجا آن عدل و آن انصاف سازی که با فرزند از اینسان رفت بازی .نظامی .
-
واژههای مشابه
-
بازى
لهجه و گویش بختیاری
bâzi بازى.
-
بازی بازی
لغتنامه دهخدا
بازی بازی . (اِ مرکب ) به بی پروایی کاری کردن . (بهار عجم ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ): به بازی بازی فلان کار پیش رفت . (یادداشت مؤلف ). || کم کم : بنای طاقت من گر چه بود از بیستون افزون به بازی بازی آخر پایمال نی سواران شد.صائب (از آنندراج ).
-
خیال بازی،خیال ،سایه بازی
لهجه و گویش تهرانی
نمایش عروسکی با سایه عروسک
-
عروس بازی
لغتنامه دهخدا
عروس بازی . [ ع َ ] (حامص مرکب ) بازی دختران با عروسک ها (لعبت ها). (یادداشت مرحوم دهخدا). عروسک بازی . رجوع به عروسک بازی شود. || نوعی بازی است میان دو تا چهار نفر، با چهار مهره از یک رنگ و یک مهره به رنگی دیگر در عرصه ٔ نرد. (از یادداشت مرحوم دهخدا...
-
عروسک بازی
لغتنامه دهخدا
عروسک بازی . [ ع َ س َ ] (حامص مرکب ) عمل عروسک باز. بازی با عروسک . (فرهنگ فارسی معین ). سرگرمی دختران با چیدن اتاق و اسباب عروسک . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عروسک شود.
-
عشق بازی
لغتنامه دهخدا
عشق بازی . [ ع ِ ] (حامص مرکب ) عمل عشقباز. عاشقی . غَزَل . (منتهی الارب ). عشق ورزی . معاشقه . مغازله . تصابی . مهرورزی : عشقبازی کن و سیکی خور و برخند بر آن که تو را گوید سیکی مخور و عشق مباز. فرخی .دل دوش هزار چاره سازی میکردبا وعده ٔ دوست عشق باز...
-
کج بازی
لغتنامه دهخدا
کج بازی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل کج باز. دغلی . مفسدی . مکاری . فریبندگی : ای همه ضرب تو به کج بازی ضربه ای زن به راست اندازی .نظامی .
-
کجه بازی
لغتنامه دهخدا
کجه بازی . [ ک َ ج َ / ج ِ ] (حامص مرکب ) بازیی است که امروز انگشتربازی نامند. (حاشیه ٔ دیوان رودکی چ مرحوم سعید نفیسی ص 1045). رجوع به کجه و کجه باز شود.
-
کچلک بازی
لغتنامه دهخدا
کچلک بازی . [ ک َچ َ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل کچلک باز. || بدی پرداخت و اداء دین . بد معاملگی . (یادداشت مؤلف ).- کچلک بازی درآوردن ؛ بد پرداختن دین . بدمعاملگی کردن . (از یادداشت مؤلف ).- || داد و فریاد بیجا کردن . الم شنگه راه انداختن . (فرهنگ فار...
-
کچه بازی
لغتنامه دهخدا
کچه بازی . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) عمل کچه باز. آن است که جمعی ازحریفان دو جانب نشینند، حریف از یک جانب پنهان از حریفان مقابل ، کچه در دست پنهان کند و همه رفیقانش مشت بسته پیش یکی از حریفان مقابل آیند اگر کسی را پوچ گوید و کچه در مشتش باشد او ...
-
کمیسیون بازی
لغتنامه دهخدا
کمیسیون بازی . [ ک ُ یُن ْ ] (حامص مرکب ) تشکیل کمیسیونهای متعدد و بی نتیجه برای حل مشکلی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
گل بازی
لغتنامه دهخدا
گل بازی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) بازی کردن با گل . عمل گل باز. رجوع به گل باز شود.
-
گنجفه بازی
لغتنامه دهخدا
گنجفه بازی . [ گ َ ج َ ف َ / ف ِ ] (حامص مرکب ) بازی کردن با اوراق گنجفه . گنجفه زدن . و رجوع به گنجفه شود.