کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازیگر نقش اول مرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناپلئون
لغتنامه دهخدا
ناپلئون . [ پ ُ ل ِ ئُن ْ ] (اِخ )سکه ٔ طلای بیست فرانکی که ابتدا با نقش ناپلئون اول و بعد در زمان ناپلئون سوم با نقش او انتشار یافت .
-
کرتیرهرمزد
لغتنامه دهخدا
کرتیرهرمزد. [ ک َ هَُ م َ ] (اِخ ) موبد کرتیر هرمزد، صاحب کتیبه ای است در نقش رجب . در این کتیبه از پارسائی خود و خدماتی که به کشور ایران در عهد شاپور اول و هرمزد اول و وهرام اول و وهرام دوم نموده شرحی بیان کرده است . کتیبه ٔ دیگری از او در بالای نقش...
-
رجل الرعيل الأول
دیکشنری عربی به فارسی
مرد شماره يك , شخص اول مملكت
-
آدم و حوا
فرهنگ گنجواژه
زن و مرد اول.
-
avunculate, avunculism,avuncularism
داییسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] نقش و رابطۀ ویژۀ یک مرد با فرزندان خواهرش بهویژه با پسران او در برخی جوامع
-
چلچلی
لغتنامه دهخدا
چلچلی .[ چ ِ چ ِ ] (حامص مرکب ) خلی . بوالهوسی . عمل دیوانگان . در تداول عامه گویند: مرد که به چهل سال رسید اول چل چلیش است ، یا مرد چل ساله تازه اول چل چلیش است .
-
غار شاپور
لغتنامه دهخدا
غار شاپور. [ رِ ] (اِخ ) غاری است در شهر شاپور فارس . پورداود در ج 1 یشتها آورده اند: اما از نقوشی که ازپادشاهان ساسانی در نقش رستم و نقش رجب و غار شاپوراز اردشیر اول و شاپور اول و بهرام اول مانده است سواری نگین اقتدار به شاه سوار طرف مقابلش میدهد. ب...
-
عنظیان
لغتنامه دهخدا
عنظیان . [ ع ِ ] (ع ص ) مرد ریاکار فحاش و یا مرد استهزأکننده ٔ برانگیزنده . رجوع به عنظوان شود. || (اِ) اول جوانی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
خیدبة
لغتنامه دهخدا
خیدبة. [ خ َ دَ ب َ ] (ع اِ) رای مرد. || امر اول مرد. منه : اقبل علی خیدبتک ؛ اقبل علی امرک الاول . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
پای بست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی، مجاز] pāybast = پابست: ◻︎ اول اندیشه وآنگهی گفتار / پایبست آمدهست و پس دیوار (سعدی: ۵۶)، ◻︎ خواجه در بند نقش ایوان است / خانه از پایبست ویران است (سعدی: ۱۵۰).
-
تمهک
لغتنامه دهخدا
تمهک . [ ت َم َهَْ هَُ ] (ع مص ) نیکو و آراسته کردن کار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نگارین نمودن مرد بدست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نگارین نمودن چیزی با دست . (از اقرب الموارد). نقش کردن مرد بدست خود. (از ناظ...
-
اریض
لغتنامه دهخدا
اریض . [ اَ ] (ع ص ) مرد متواضع سزاوار خیر. || فربه : جدی اریض ؛ بزغاله ٔ فربه . (منتهی الارب ). || پاک . (آنندراج ). || پهناور. (منتهی الارب ). پهن و فراخ . - عریض اریض ؛ از اتباع است یعنی ثانی بمعنی اول است و به این معنی بدون اول نمی آید. (منتهی ا...
-
ارشاک
فرهنگ نامها
(تلفظ: aršāk) (در اعلام) نام مؤسس سلسلهی اشکانی که به اشک اول مشهور است ؛ نام چند تن از پادشاهان ارمنستان. (بعضی از منابع اَرشاک را دلیر مرد و مبارز معنی کردهاند) .
-
کوسه برنشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kusebarnešin جشنی که در اول آذرماه برگزار میشد و در آن مرد کوسهای را سوار بر خر میکردند و آن مرد بادبزنی به دست میگرفت و خود را باد میزد و از گرما شکایت میکرد و مردم برف و یخ به طرف او پرتاب میکردند و از هر دکانی چیزی میگرفت؛ رک...
-
نقش
لغتنامه دهخدا
نقش . [ ن َ ] (ع اِ) صورت . (آنندراج ) (از بهار عجم ) (ناظم الاطباء). تصویر. رسم . ترسیم . شبیه صورت و شکل . توخش . (ناظم الاطباء). شبیه . تمثال : بت اگر چه لطیف دارد نقش به برِدو رخانْت هست خراش . رودکی .که بر آب و گل نقش ما یاد کردکه ماهار در بینی ...