کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازیکن محوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
post player
بازیکن محوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، بازیکن میانی یا هر بازیکن دیگری که در موقعیت پرتاب قرار دارد و در اطراف او فعالیت دفاعی صورت میگیرد
-
واژههای مشابه
-
بازیکن، بازیکن
واژگان مترادف و متضاد
بازیگر، ورزشکار ≠ تماشاچی
-
most valuable player, MVP
برترین بازیکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] عنوانی که سالانه به بازیکنی اعطا میشود که برای تیمش بیشترین ارزش را دارد
-
free agent
بازیکن آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکنی که با هیچ تیم یا باشگاه حرفهای قرارداد ندارد
-
بازیکن برتر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← بازیکن برتر مسابقه
-
perimeter player
بازیکن پیرامونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، بازیکنی که در پیرامون محوطۀ سهثانیه استقرار مییابد
-
screener, blocker
بازیکن حائل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، بازیکن مهاجمی که بین همتیمی و مدافع حریف قرار میگیرد تا مانع حرکت مؤثر حریف شود و همزمان فضای مناسب برای همتیمی خود ایجاد کند
-
open 2
بازیکن رها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکنی که از نزدیک توسط حریف یارگیری نشده است
-
wing 2, wing player,winger, wingman
بازیکن گوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در اغلب بازیهای تیمی میدانی، بازیکنی که در سمت راست یا چپ زمین بازی میکند متـ . گوش1
-
halfback, half, midfielder, midfield
بازیکن میانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکنی که در بعضی از بازیهای میدانی و گروهی مطابق با آرایش تیمی وظایفی مانند بازیسازی و توپرسانی و تخریب بازی حریف و مشارکت در دفاع و حمله بر عهدۀ اوست متـ . میانی 1
-
بازیکن ورزشی
دیکشنری فارسی به عربی
لاعب
-
بازیکن والیبال
واژهنامه آزاد
به کسی که به عنوان پیشه و حرفه خود به بازی والیبال می پردازد گفته می شود.
-
man of the match
بازیکن برتر مسابقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] عنوانی نیمهرسمی که به بازیکنی اختصاص مییابد که در یک بازی مشخص بهترین عملکرد را داشته است متـ . بازیکن برتر، ستارۀ میدان، ستارۀ مسابقه
-
left half
بازیکن میانی چپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکن میانیای که بیشتر در سمت چپ زمین بازی میکند متـ . میانی چپ