کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازگفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازگفت
/bāzgoft/
معنی
بازگفتن؛ بازگو کردن؛ تکرار سخن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیان، بیانکرد، تکرارمطلب، دوبارهگویی، نقل، واگفت، واگویی
دیکشنری
iteration, recital
-
جستوجوی دقیق
-
بازگفت
واژگان مترادف و متضاد
بیان، بیانکرد، تکرارمطلب، دوبارهگویی، نقل، واگفت، واگویی
-
بازگفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] bāzgoft بازگفتن؛ بازگو کردن؛ تکرار سخن.
-
بازگفت
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِمص .) اعتراض .
-
بازگفت
لغتنامه دهخدا
بازگفت . [گ ُ ] (مص مرکب مرخم ) تکرار. بازگو کردن . بازگفتن . تکرار سخن : و در افشای سر و بازگفت حرکات وسکنات تو تلقین های بوجه میکرد. (سندبادنامه ص 92).چون نباشد ز بازگفت گزیردانم انگیخت از پلاس حریر. نظامی .و آن شکر لب ز روی دمسازی بازگفتی نکرد از ...
-
جستوجو در متن
-
نقل قول
واژهنامه آزاد
بازگفت، گفتاورد.
-
روایت
فرهنگ واژههای سره
بازگفت، داستان، گفتار
-
نقل
فرهنگ واژههای سره
بازگفت، بازگویی، گزک
-
واگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹واگوی› vāgu واگفت؛ بازگفت؛ بازگفت سخن شنیده.〈 واگو کردن: (مصدر متعدی) سخن شنیده را بازگفتن.
-
واگو
لغتنامه دهخدا
واگو. (اِمص مرکب ) واگفت . بازگفت . (ناظم الاطباء). واگوی . واگویه . رجوع به واگو کردن شود.
-
واگوی
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) 1 - بازگفت سخن نشنیده . 2 - بازتاب صوت در داخل گنبد، حمام یا در کوه . 3 - تکرار بیت یا مصراعی که توسط دسته ای خوانده می شود، توسط دستة دیگر.
-
بانبی
لغتنامه دهخدا
بانبی . [ ن َ ] (اِخ ) ابوسفیان وکیعبن احمدبن المنذر همدانی بانبی بخارایی . او ازاسرائیل بن سمیدع حدیث بازگفت . (از معجم البلدان ).
-
تاریخ دهقان
لغتنامه دهخدا
تاریخ دهقان . [ خ ِ دِ ] (اِخ ) یکی از کتب سیرالملوک (خدای نامه ) که توسط دهقانان (مالکان ) ایرانی که حافظ سنن و تاریخ ایران بودند تنظیم شده بود : سراینده ٔ رازهای نهفت ز تاریخ دهقان چنین بازگفت .نظامی .
-
آسیه
لغتنامه دهخدا
آسیه . [ ی َ ] (اِخ ) بنت مزاحم . نام زن فرعون که گویند موسی علیه السلام را از نیل برگرفت و نهان از شوی بپرورد : بازگفت او این سخن با آسیه گفت جان افشان بر او ای روسیه .مولوی .|| آسیه بنت فَرَج جرهمیه . نام یکی از صحابیات . || نام محدّثه ای خواهر ضیا...
-
لکنتی
لغتنامه دهخدا
لکنتی . [ ل ُ ن َ ] (اِخ ) ملا حیدر. از شعرای هندوستان بود و در آغاز روانی تخلص میکرد، ولی به سبب لکنتی که در زبان داشت این تخلص برگزید. این بیت او راست :ترک چشم او ز مستی هرچه با من راز گفت غمزه ٔ غماز با آن شوخ یک یک بازگفت .(قاموس الاعلام ترکی ).