کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازکوشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازکوشیدن
/bāzkušidan/
معنی
۱. جنگیدن.
۲. کوشیدن؛ کوشش کردن؛ سعی کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازکوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzkušidan ۱. جنگیدن.۲. کوشیدن؛ کوشش کردن؛ سعی کردن.
-
بازکوشیدن
لغتنامه دهخدا
بازکوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) کوشیدن . سعی کردن . مجاهدت . ایستادگی کردن . تحمل مصائب : برفتن بازمیکوشم چه سود است نیابم ره که پیشاهنگ دود است . نظامی .خوش آن باشد که امشب باده نوشیم امان باشد که فردا بازکوشیم . نظامی .رنجها دیده بازکوشیده وز تظلم سی...