کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازکننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
disintegrant
بازکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] مادهای که موجب از هم باز شدن اجزای قرص در تماس با مایع درون معده و روده میشود
-
جستوجو در متن
-
گشاینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gošāyande بازکننده.
-
unlocker
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازکننده
-
مفتح
واژگان مترادف و متضاد
بازکننده، گشاینده
-
مفتح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mofatteh گشاینده؛ بازکننده.
-
مفتح
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ تِّ) [ ع . ] (اِفا.) گشاینده ، بازکننده .
-
باقر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] bāqer ۱. شکافنده؛ گشاینده؛ بازکننده.۲. (اسم) (زیستشناسی) شیر.
-
کشاینده
لغتنامه دهخدا
کشاینده . [ ک ُ ی َ دَ / دِ ] (نف ) بازکننده . گشاینده . (ناظم الاطباء). رجوع به گشاینده شود.
-
صحیفه گشای
لغتنامه دهخدا
صحیفه گشای . [ ص َ ف َ / ف ِ گ ُ ] (نف مرکب ) گشاینده ٔ کتاب . بازکننده : کابدالدهر تا بود بر جای باشد از نام او صحیفه گشای .نظامی .
-
کاشط
لغتنامه دهخدا
کاشط. [ ش ِ ] (ع ص ) پوست بازکننده از شتر. ج ، کشطة. (ناظم الاطباء).
-
واکن
لغتنامه دهخدا
واکن . [ ک ُ ] (نف مرکب ) واکننده . بازکننده . گشاینده . || (اِمرکب ) ابزار باز کردن در قوطی و بطری و امثال آن .- در بطری واکن ؛ آلت باز کردن در بطری .
-
قاشی
لغتنامه دهخدا
قاشی . (اِ) پشیز. هیچکاره . (آنندراج ) (منتهی الارب ). پشیز هیچکاره که رائج نباشد. رجوع به قاش شود. || (ع ص ) پوست بازکننده . (ناظم الاطباء). قاشر.
-
جعدگشای
لغتنامه دهخدا
جعدگشای . [ ج َ گ ُ ] (نف مرکب ) جعدگشاینده . بازکننده ٔ جعد. آن که جعد و گیسوی خود را بازکند و فرونهد : بر گرد نعش آن مه لشکر، بنات نعش صدره شکاف و جعدگشای اندرآمده .خاقانی .
-
ناقض
لغتنامه دهخدا
ناقض . [ ق ِ ](ع ص ) شکننده . (آنندراج ). آنکه به زور و قوت میشکند. || آنکه می شکند عهد و پیمان را. (ناظم الاطباء). || بازکننده ٔ تاب رسن و جز آن . (آنندراج ). آنکه بازمی کند تاب ریسمان و جز آن را. (ناظم الاطباء). اسم فاعل است از نقض . رجوع به نقض شو...