کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازپروری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازپروری
مترادف و متضاد
۱. تربیت، پرورش، اصلاح
۲. آمادهسازی، بازسازیجسمی
فعل
بن گذشته: بازپروری کرد
بن حال: بازپروری کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازپروری
واژگان مترادف و متضاد
۱. تربیت، پرورش، اصلاح ۲. آمادهسازی، بازسازیجسمی
-
rehabilitation
بازپروری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] احیای زمین تخریبشده برای دستیابی به سطح قبلی تولید و پایدار نگهداشتن آن
-
جستوجو در متن
-
overproving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازپروری
-
restoration ecotourism
طبیعتگردی احیاگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی طبیعتگردی متمرکز بر بازپروری محیطزیست و بازسازی صدمات واردشده بر آن که امکان مشارکت داوطلبان را نیز فراهم میکند