کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازه
/bāze/
معنی
۱. (ریاضی) مجموعه اعداد میان دو عدد فرضی.
۲. [قدیمی] فاصلۀ میان دو کوه؛ دره.
۳. [قدیمی] فاصلۀ میان دو دیوار.
۴. [قدیمی] پهنای کوچه.
۵. (کشاورزی) [قدیمی] مرزی که دو قطعه زمین یا دو کرته را از هم جدا میکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
gorge, valley
-
جستوجوی دقیق
-
بازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bāze ۱. (ریاضی) مجموعه اعداد میان دو عدد فرضی.۲. [قدیمی] فاصلۀ میان دو کوه؛ دره.۳. [قدیمی] فاصلۀ میان دو دیوار.۴. [قدیمی] پهنای کوچه.۵. (کشاورزی) [قدیمی] مرزی که دو قطعه زمین یا دو کرته را از هم جدا میکند.
-
بازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غباز، غبازه، گوازه› [قدیمی] bāze چوبدستی ستبر.
-
بازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پازه› [قدیمی] bāze = پاچه
-
بازه
فرهنگ فارسی معین
(زَ) ( اِ.) چوبدستی .
-
بازه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) ( اِ.) 1 - فاصلة میان دو دیوار، پهنای کوچه . 2 - فاصلة میان دو کوه ، دره .
-
بازه
لغتنامه دهخدا
بازه . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 50 هزارگزی شمال باختری مشهد و 12 هزارگزی شمال شوسه ٔ مشهد به قوچان در جلگه واقع است . آب و هوای آن معتدل و دارای 255 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده ٔ آ...
-
بازه
لغتنامه دهخدا
بازه . [ زَ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در حوزه ٔ غرناطه در اسپانیا که در 32 هزارگزی شمال شرقی شهر قادیس قرار دارد، جمعیت آن در حدود 8900 تن است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
-
بازه
لغتنامه دهخدا
بازه . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 50 هزارگزی شمال باختری مشهد و 12 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مشهد به قوچان در جلگه واقع است ، ناحیه ای است با آب و هوای معتدل و255 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمد...
-
بازه
لغتنامه دهخدا
بازه . [ زَ ] (اِخ ) نام شهری است در سرزمین سودان ، در ورای سواکن ، که از آنجا کبوتری خاص را بمکه می آورند. (معجم البلدان ).
-
بازه
لغتنامه دهخدا
بازه . [ زَ / زِ ] (اِ) پاچه : کوه را زلزله چون کیک فتد در بازه ابر را صاعقه چون سنگ فتد در قندیل . انوری .کیک در بازه ٔ من افکندی وینکت سنگ در افتاده بسر. انوری .غمت آن لحظه بی اندازه افتدکه آندم کیکت اندر بازه افتد. عطار.و گویا لهجه ای در پازه و پا...
-
بازه
لغتنامه دهخدا
بازه . [ زَ / زِ ] (اِ) چوبی بود میانه نه دراز و نه کوتاه ، آن را دو دسته گویند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 514) : نشسته به صد خشم در کازه ای گرفته بچنگ اندرون بازه ای . خجسته (از فرهنگ اسدی ).آنرا دو دستی گویند. (فرهنگ اوبهی ). بازه چوبی نه دراز و نه کوت...
-
واژههای مشابه
-
partition of an interval
اِفراز بازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در مورد یک بازۀ بسته مفروض، گردایهای (collection) متناهی از زیربازههای بستۀ بازۀ مفروض که تنها در نقاط انتهایی خود با هم اشتراک دارند و اجتماعشان بازۀ مفروض است
-
blank
بازه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] عرصۀ جنگلی که به دلیل شرایط طبیعی بدون درخت یا بسیار کمدرخت باقی مانده باشد
-
interval 1
بازه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعۀ همۀ اعداد حقیقی بین دو عدد مفروض که ممکن است شامل یک یا هر دو عدد مفروض نیز باشد