کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازنهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازنهادن
/bāzna(e)hādan/
معنی
۱. نهادن؛ گذاشتن.
۲. برجا گذاشتن.
۳. قرار دادن چیزی در جایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازنهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzna(e)hādan ۱. نهادن؛ گذاشتن.۲. برجا گذاشتن.۳. قرار دادن چیزی در جایی.
-
بازنهادن
لغتنامه دهخدا
بازنهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نام نهادن . نام گذاشتن : این دیه جو خواست بن خراسان بنا کرده است و بنام خود بازنهاده . (تاریخ قم ص 78). || روی بازنهادن ؛ بازگشتن . برگشتن : و قوی دل و فسیح امل روی بازنهاد. (کلیله و دمنه ).
-
جستوجو در متن
-
فشج
لغتنامه دهخدا
فشج . [ ف َ ] (ع مص ) پایها از هم دور نهادن در رفتن یا به وقت کمیز انداختن . (منتهی الارب ). پای از هم بازنهادن برای بول . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || بازنهادن ناقه پای خود رابرای بول کردن یا دوشیده شدن . (از اقرب الموارد).
-
ارزاء
لغتنامه دهخدا
ارزاء. [ اِ ] (ع مص ) پشت بازنهادن به . || پناه گرفتن به . (منتهی الأرب ). || پناه با کسی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). پناه بکسی دادن . || نزدیک گردانیدن کشتی بکنار دریا .
-
ارکاح
لغتنامه دهخدا
ارکاح . [ اِ ] (ع مص ) اعتماد کردن . تکیه کردن . || تکیه دادن چیزی را. (منتهی الأرب ). پشت بجای بازنهادن . (تاج المصادر بیهقی ). || مضطر گردانیدن . (منتهی الأرب ). مُلجاء کردن .
-
وانهادن
لغتنامه دهخدا
وانهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نهادن : بس است این طاق ابرو ناگشادن بطاقی با نطاقی وانهادن . نظامی .|| مقرر کردن . نصب نمودن . نشاندن . || پاها را به زیر نهادن . || بازنهادن . عوض و بدل کردن . (ناظم الاطباء).
-
دهنیة
لغتنامه دهخدا
دهنیة. [ دَ نی ْ ی َ ] (ع مص ) رسیدن امری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آرمیدن دریا. || داهی شدن . || رفتن به رفق . || میان پای از هم بازنهادن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
مفاجة
لغتنامه دهخدا
مفاجة. [ م ُ فاج ْ ج َ ] (ع مص ) میان پای از هم بازنهادن در رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). میان دو پا را از هم گشاده راه رفتن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مفاج شود.
-
افحاج
لغتنامه دهخدا
افحاج . [ اِ ] (ع مص ) پس پا شدن از بیم و گریختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بازگردیدن از چیزی . (منتهی الارب ). بازگردیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هر دو پای حلوبه را گشاده داشتن در دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ا...
-
در جا زدن
لغتنامه دهخدا
در جا زدن .[ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) در (اصطلاح نظامی ) در مشق سربازان متوقف پایها را چون رونده ای به زمین کوفتن . ایستاده و متوقف پایها را به نوبت چون رونده ای برداشتن و بازنهادن . ایستاده و بی رفتن پایها را چون رونده ای یکی را برداشتن و یکی را نهادن ...
-
باز
لغتنامه دهخدا
باز. (پیشوند) بر سر افعال می آید و همان معانی یا مفاهیم دیگری را به فعل می بخشد. ناظم الاطباء نویسد: چون این کلمه را بر سر فعل درآورند معنی تکرار صدور به آن میدهد و یا در معانی آن تغییری وارد میکند - انتهی . و گاه نیز زاید بنظر میرسد: بازآزردن . بازآ...
-
استناد
لغتنامه دهخدا
استناد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پشت به چیزی واگذاشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). پشت بچیزی بازدادن . پشت بازنهادن بسوی چیزی . (منتهی الارب ). پشت دادن . || پناه وا (با، به ) کسی دادن . (زوزنی ). پناه به کسی بردن . پناه با کسی دادن . (تاج المصادر بیهق...
-
پیشانی
لغتنامه دهخدا
پیشانی . (اِ مرکب ) جزء فوقانی رخسار میان رستنگاه موی و ابروان . بنچه . ناصیه . جبهه . (دهار) (منتهی الارب ).جبین . (زمخشری ). پیچه . چماچم . (برهان ). چکاد. صلایه .کشه . ذؤابه . لطاة. مقدمه . مسجد. رمة. (منتهی الارب ). صاحب آنندراج آرد: این کلمه مر...
-
پشت
لغتنامه دهخدا
پشت . [ پ ُ ] (اِ) قسمت خلفی تن از کمر به بالا. ظهر.اَزْر. قرا. قری . قَروان و قَرَوان . حاذ. مطا. قصب .سَراة. قَرقَر. قِرقری ّ. (منتهی الارب ) : پشت خوهل سر تویل و روی بر کردار قیر ساق چون سوهان و دندان بر مثال دستره . غواص (از لغت نامه ٔ اسدی ).بست...