کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازماندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازماندگی
/bāzmāndegi/
معنی
۱. عقبافتادگی.
۲. بهجاماندگی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازماندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bāzmāndegi ۱. عقبافتادگی.۲. بهجاماندگی.
-
بازماندگی
لغتنامه دهخدا
بازماندگی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عقب ماندگی . (ناظم الاطباء). || گرفتاری : برف و باران و صاعقه پدید آمد، پیش اصفهبد فرستاد که ما رابازماندگی است و لشکر مرا علف نیست ، جواب داد که من حکم آسمانی بازنتوانم داشت ، اما بفرمایم تا تعرض نرسانند تا حشم ت...
-
بازماندگی
دیکشنری فارسی به عربی
عائق
-
جستوجو در متن
-
remanency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازماندگی
-
واماندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) vāmāndegi بازماندگی؛ عقبافتادگی.
-
backwardness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عقب ماندگی، عقب افتادگی، بازماندگی
-
mustiness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کثیفی، عقب افتادگی، عقب ماندگی، بازماندگی
-
hindrance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع، بازماندگی، سبب تاخیر، پاگیری، اذیت، ازار، منع، پا بند
-
hindrances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع، بازماندگی، سبب تاخیر، پاگیری، اذیت، ازار، منع، پا بند
-
برجای ماندگی
لغتنامه دهخدا
برجای ماندگی . [ ب َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حاصل مصدر است از برجای ماندن سستی و ماندگی و بازماندگی درجای . || فالج . || اندوه و رنج . (ناظم الاطباء).
-
فترت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فترَة، جمع: فترات] fatrat ۱. سستی؛ کندی؛ بازماندگی؛ ضعف.۲. (اسم) [قدیمی] زمانی که حکومت یا دولتی از میان رفته و هنوز دولت دیگری به جای آن برقرار نشده.۳. (اسم) مدت و فاصلۀ میان دو واقعه، بهویژه مدت تعطیل مجلس شورا.
-
واماندگی
لغتنامه دهخدا
واماندگی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) بازماندگی . حالت آن چیزی که بازمانده و گشاده باشد. (ناظم الاطباء) : واماندگی اندر پس دیوار طبیعت حیف است و دریغا که در صلح بهشتیم . سعدی .|| خستگی . کوفتگی . بی رمقی و بی حالی . حالت وامانده . رجوع به وامانده شود. ...
-
عائق
دیکشنری عربی به فارسی
مرز , زمين شخم نشده , مانع , مايه ء لغزش , طفره رفتن از , امتناع ورزيدن , رد کردن , زيرش زدن , انسداد , کشاندن , چيز سنگيني که روي زمين کشيده ميشود , کشيدن , بزور کشيدن , سخت کشيدن , لا روبي کردن , کاويدن , باتورگرفتن , سنگين وبي روح , امتياز به طرف ...
-
بشریت
لغتنامه دهخدا
بشریت . [ ب َ ش َ ری ی َ ] (اِ) (مص جعلی ، اِ مص ) انسانیت . (ناظم الاطباء). مردمی : کمترین درجه اندر صحو رؤیت بازماندگی بشریت بود. (کشف المحجوب ص 233).گفتم : ز وادی بشریت توان گذشت گفتا: توان اگر نبود مرکبت جمام . خاقانی .- ضعف بشریت ؛ ناتوانی انس...