کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازمالیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازمالیدن
/bāzmālidan/
معنی
۱. تنبیه کردن.
۲. درهم کوفتن دشمن و او را مغلوب ساختن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازمالیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] bāzmālidan ۱. تنبیه کردن.۲. درهم کوفتن دشمن و او را مغلوب ساختن.
-
بازمالیدن
لغتنامه دهخدا
بازمالیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) مغلوب کردن . درهم کوفتن دشمن . منکوب کردن . به حجت و سخن بر طرف غالب آمدن : چنان شد که زوبین به مهد پیل ما رسید و غلامان ایشان را بازمالیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 466). هیچ خوش نیامد سخن تو آن قوم را که پیش ما بودنداکنو...
-
واژههای مشابه
-
نقش بازمالیدن
لغتنامه دهخدا
نقش بازمالیدن . [ ن َ دَ ] (مص مرکب ) با آوردن خال های مساعد و ورق برنده در قمار از حریف بردن .کنایه از گوشمال دادن . تنبیه و تأدیب کردن . بر حریف یا خصم غالب آمدن و او را درهم کوفتن : نقش این بازبمالید سنانت در حال سر آن بازببرید حسامت ناگاه . اثیر...
-
جستوجو در متن
-
بمال و وامال
لغتنامه دهخدا
بمال و وامال . [ ب ِ ل ُ ] (اِمص مرکب ، از اتباع ) (امر به مالیدن و بازمالیدن که به صورت اسمی و مرادف عمل مالش و ماساژ بکار رود): بعد از یک ساعت بمال و وامال بهوش آمد. (یادداشت مرحوم دهخدا).