کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازفروختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازفروختن
لغتنامه دهخدا
بازفروختن . [ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) فروختن : اگر بازفروختندی به هر چه عزیزتر بازخریدیمی اما این راه بر آدمی بسته است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 484).هرکه را جامه ای ز مهر بدوخت چونکه بدمهر دید بازفروخت . نظامی .|| جایی را یا خون کسی را در برابر مالی فروخ...
-
جستوجو در متن
-
کتاب
لغتنامه دهخدا
کتاب . [ ک ِ ] (ع مص ) کَتب . کِتابَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). کِتبَة. (اقرب الموارد)(متن اللغة). نبشتن و یقال کتبت بالقلم . (از منتهی الارب ). نگاشتن لفظ به حروف هجاء در چیزی ، مانند خط. (اقرب الموارد). || فرمان راندن . کتب علیه ک...
-
مکاتبة
لغتنامه دهخدا
مکاتبة. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع مص ) نامه نبشتن به یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ). به یکدیگر نامه نوشتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکاتبه و مکاتبت شود. || با یکدیگر نوشتن . (از اقرب الموارد). || بنده را فروختن . (تاج الم...