کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازستدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازستدن
/bāzsetadan/
معنی
پس گرفتن؛ بازستاندن؛ بازگرفتن؛ واپس گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازستدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzsetadan پس گرفتن؛ بازستاندن؛ بازگرفتن؛ واپس گرفتن.
-
بازستدن
لغتنامه دهخدا
بازستدن . [ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) واستدن . بازگرفتن .واپس گرفتن . مسترد داشتن . گرفتن . ستدن : دل بمهر امیر دادستم کس نگوید که داده بازستان . فرخی .و احتیاط مال بکردند آنچه سالار بدیشان داده بود بازستده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 236). و وی [ بونصر...
-
واژههای مشابه
-
گرو بازستدن
لغتنامه دهخدا
گرو بازستدن . [ گ ِ رَ / رُو س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) فک کردن مورد رهن . مورد رهن را گرفتن . ستدن آنچه نزد کسی به گرو نهاده است در مقابل پرداخت وام . اِفتِکاک . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
فاستدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹فاستاندن› [قدیمی] fāsetadan بازستدن؛ بازستاندن.
-
فاستدن
لغتنامه دهخدا
فاستدن . [ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) بازستدن . بازگرفتن . رجوع به بازستدن و بازگرفتن شود.
-
فکاک
لغتنامه دهخدا
فکاک . [ ف ِ / ف َ ] (ع مص ) رها کردن بندی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رهن بازستدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به فک وفکوک شود. || شکستن مهر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || (اِ) فکاک الرهن ؛ آنچه گرو را به وی بیرون آرند. (منتهی الارب ...
-
ارتجاع
لغتنامه دهخدا
ارتجاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اشتربفروختن و به بهای آن دیگری خریدن سود را. فروختن ناقه و ببهای آن دیگری خریدن . (منتهی الارب ). || عطا که داده باشی بازستدن . (زوزنی ). بخشیده را بازگرفتن . || بازگردانیدن . (زوزنی ) (غیاث ). واگردانیدن . || بازگشتن . با...
-
افتکاک
لغتنامه دهخدا
افتکاک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از گرو بیرون آوردن گروی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گرو بازستدن . (تاج المصادر بیهقی ). خلاص کردن . جدا شدن . فک . بازگشادن . (یادداشت بخط مؤلف ). || در فقه عبارتست از منحل ساختن عقد رهن با یکی از موجبات...
-
کمر گسستن
لغتنامه دهخدا
کمر گسستن . [ ک َ م َ گ ُ س َ ت َ ] (مص مرکب )معروف و مرادف کمر گشادن . (آنندراج ). کمر گشادن . (فرهنگ فارسی معین ). گشادن کمربند از کمر : غلطسنجان عامی دشمنانندکمر در صحبت اغیار مگسل . نظیری نیشابوری (از آنندراج ).- کمر کسی یا چیزی را گسستن ؛ حشمت ...
-
مقاصة
لغتنامه دهخدا
مقاصة. [ م ُ قاص ْ ص َ ] (ع مص ) کشنده ٔ یکی را بازکشتن . (ترجمان القرآن ). کشنده را بازکشتن . قِصاص . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جراحت عوض جراحت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چیزی به بدل چیزی فراگرفتن . (تاج ا...
-
پس گرفتن
لغتنامه دهخدا
پس گرفتن . [ پ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گرفتن چیزی بعد از آنکه داده باشند. بازستدن چیزی که داده باشند. فرازگرفتن . بازگرفتن . واستدن . استرداد (ابداً تسترد ماوهب الدهر فیالیت جوده کان بخلا).- پس گرفتن بایع سلعة را از مشتری و غیره ؛ بازگرفتن بایع مت...
-
تراجع
لغتنامه دهخدا
تراجع. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) بهم بازگشتن . (زوزنی ). با یکدیگر واپس آمدن . (دهار). بیکدیگر بازگشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سپسایگی بازگشتن و از همدیگر بازستدن هر دو خلیط تا آنچه عامل گرفته است میان هر دو برابر گردد. (منتهی الارب ) (ناظم ا...
-
اختراع
لغتنامه دهخدا
اختراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شکافتن . خَرق . خرع . بریدن .(تاج المصادر بیهقی ). || وابریدن کسی را از قومی یا از چیزی . || آفریدن . (مؤید الفضلاء). نو بیرون آوردن . (منتهی الارب ). نو کاری کردن .(زوزنی ). || از خود انشاء کردن . چیزی نو انگیختن . (مؤی...