کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازرنگ
/bāzrang/
معنی
= باژرنگ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāzrang = باژرنگ
-
بازرنگ
لغتنامه دهخدا
بازرنگ . [ ] (اِخ ) (ناحیتی در فارس ...) : دو ناحیت است میان زیز و سمیرم لرستان وهوایش بغایت سردسیر است و آبش از آن کوهها، اکثر اوقات از برف خالی نبود و راههای سخت و دشوار بود و آب روانش بسیار است و نخجیرش نیکو باشد و مردم آنجا بیشتر شکاری باشند. (نز...
-
بازرنگ
لغتنامه دهخدا
بازرنگ . [ رَ ] (اِ) پستان بند زنان . (آنندراج ). و آن دو پارچه ٔ سه گوشه بود که از بافته ٔ ریسمانی و ابریشمی بدوزند و زنان پستان خود را در میان آن نهاده ، بندهای آنرا بر پشت بندند تا پستان بزرگ نشود. (فرهنگ جهانگیری ). سینه بند طفلان و زنان و در فره...
-
واژههای مشابه
-
بازرنگ بالا
لغتنامه دهخدا
بازرنگ بالا. [ رَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سررود بخش تل خسروی شهرستان بهبهان که در هزار و پانصدگزی شمال تل خسروی و دو هزارگزی راه فرعی شیراز به تل خسروی در جلگه واقع شده . هوای آن معتدل ، دارای یکصد تن سکنه و آب آن از رودخانه تأمین میشود. محصو...
-
بازرنگ پائین
لغتنامه دهخدا
بازرنگ پائین . [ رَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سررود بخش تل خسروی شهرستان بهبهان که در دوهزارگزی شمال تل خسروی و دوهزارگزی راه فرعی شیراز به تل خسروی در جلگه واقع است . آب و هوای آن معتدل و دارای سیصد تن سکنه است و آب آن از رودخانه تأمین میشود. ...
-
واژههای همآوا
-
باذرنگ
لغتنامه دهخدا
باذرنگ . [ ذَ رَ ] (اِ مرکب ) همان بادرنگ باشد بمعنی سینه بند طفلان . رجوع به بادرنگ شود.
-
جستوجو در متن
-
باژرنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) ( اِ.) = بازرنگ : 1 - پستان بند زنان . 2 - سینه بند کودکان .
-
دینار
لغتنامه دهخدا
دینار. (اِخ ) (کوه ...) کوهی است در نزدیکی دوگنبدان و بازرنگ . (بلدان الخلافة الشرقیة صص 308 - 307).
-
بازرند
لغتنامه دهخدا
بازرند. [ رَ ] (اِ) سینه بند. (فرهنگ اوبهی ). سینه بند طفلان و آن را بازرنگ نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). باژرند. بازرنگ . باژرنگ . سینه بند باشد. شاعر گوید : در کام ما حلاوت شهد شهادت است درمهد بسته اند بر این شکل بازرند.(فرهنگ سروری نس...
-
شاذکان
لغتنامه دهخدا
شاذکان . [ ذَ ] (اِخ ) نام رودی است : آب شاذکان از کوه بازرنگ بر میخیزد و بر ولایت کهرکان و دشت رستاق گذشته بدریا میریزد. آبی بزرگ است گذر اسپ بآسان ندهد. طولش نه فرسنگ باشد. (نزهةالقلوب ، مقاله ٔ سوم ص 225).
-
باژرند
لغتنامه دهخدا
باژرند. [ رَ ] (اِ) سینه بند طفلان . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || پستان بند زنان . (برهان قاطع). || کمربند زنان . (ناظم الاطباء). و رجوع به بازرند و بازرنگ و باژرنگ شود.
-
باژرنگ
لغتنامه دهخدا
باژرنگ . [ رَ ] (اِ) پستان بند زنان . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || سینه بند طفلان . (برهان قاطع). || کمربند کودکان . (ناظم الاطباء). و رجوع به بازرند و بازرنگ و باژرند شود.