کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازدید کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازدید کردن
لغتنامه دهخدا
بازدید کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدیدن کسی رفتن که بدیدن شما آمده بود. زیارتی را با زیارتی مقابله کردن . || آفریدن . به نمود آوردن : و بهمین معنی در کتب طبیه در خواص بعضی ادویه آورده اند که فلان چیز اشتها را بازدید کند. (آنندراج ). || عیادت . || م...
-
بازدید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مراجعة , مسح
-
واژههای مشابه
-
کلاته بازدید
لغتنامه دهخدا
کلاته بازدید. [ ک َ ت ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان نهار جانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. محلی کوهستانی و معتدل است و 124 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، گردو، میوه جات و شغل اهالی زراعت است و مزارع کلاته محمد داود و غلامرضا جزء این ده ...
-
inspection pit
چال بازدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] محل بازدید وسیلۀ نقلیۀ ریلی
-
examination-pit
چالۀ بازدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] چالهای برای بازبینی و تعمیر قسمتهای زیرین لوکوموتیو
-
manhole 2
چاهک بازدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] چاهکی برای بازدید از تأسیسات زیرزمینی متـ . چاهک
-
educational visit
بازدید آموزشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بازدیدی که اساساً با هدف آموزش انجام میشود
-
turnround time
عمر بازدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] مدتزمانی که وسیلۀ نقلیۀ ریلی بدون نیاز به بازدید میتواند کار کند
-
بازدید أدواری
دیکشنری فارسی به عربی
الجولة المکوکية
-
incoming brake
بازدید قطار ورودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] آزمایشی که شرکتهای راهآهن در برخی از ایستگاهها برای تعیین وضعیت ترمز و سایر موارد مربوط به ایمنی قطارهای ورودی انجام میدهند
-
light inspection car
خطروِ بازدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خطروِ طراحیشده برای حمل یک یا دو بازرس فنی جهت بازدید از خط آهن
-
دید و بازدید
فرهنگ گنجواژه
معاشرت، ملاقات.
-
جستوجو در متن
-
visit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازدید کنید، بازدید، دیدار، عیادت، دیدن کردن از، ملاقات کردن، زیارت کردن، عیادت کردن، دید و بازدید کردن، سر زدن، خدمت کسی رسیدن