کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازدانگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازدانگان
/bāzdānegān/
معنی
دستهای از گیاهان دانهدار با برگهای سوزنی که دانۀ آنها بر روی فلسهایی تشکیل میشود؛ عریانالبذور.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازدانگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمعِ بازدانه] (زیستشناسی) bāzdānegān دستهای از گیاهان دانهدار با برگهای سوزنی که دانۀ آنها بر روی فلسهایی تشکیل میشود؛ عریانالبذور.
-
بازدانگان
لغتنامه دهخدا
بازدانگان . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) ج ِ بازدانه . عریان البذور . گیاهانی که تخمک و دانه هایشان برهنه است ، یعنی در تخمدان یا برون بری (پوش میوه ٔ حاصل از جدار تخمدان در رسیدن ، مثل پوست گندم ) قرار ندارد. مانند کاج و سرو و امثال آنها. ( اندام شناسی پارسا ...
-
جستوجو در متن
-
Pinaceae
کاجیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از بازدانگان که دارای برگهای سوزنی و مخروطهای درشتاند
-
Cycadaceae
پایانخلیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از بازدانگان که ظاهری نخلمانند و برگهای شانهای بلند دارند
-
Ephedraceae
اُرمکیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از بازدانگان که ظاهری جارومانند و برگهای تحلیلرفته و برچههای نیمهبسته دارند
-
Cupressaceae
سرویان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از بازدانگان که برگهای فلسی یا سوزنی کوتاه دارند و مخروطهای آنها نسبتاً کوچک است
-
Ginkgoaceae
کهنداریان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از بازدانگانِ درختی که در دورۀ دوم زمینشناسی پدید آمده و همۀ گونههای آن بهجز یک گونه از بین رفته است و به همین دلیل این گیاه را یک فسیل زنده در نظر میگیرند
-
Gnetales
گِنِتومسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای چوبی از بازدانگان خشکیپسند که اساساً فسیلی از آنها یافت نشده است، اما اجداد آنها را نهاندانگان میدانند
-
ارمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'ormak گیاهی بوتهای یا درختچهای از خانوادۀ بازدانگان که از آن مادهای دارویی به نام افدرین به دست میآید؛ ریشبز.
-
بازدانه
لغتنامه دهخدا
بازدانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) گیاهی که تخمک و دانه ٔ آن برهنه است . رجوع به بازدانگان شود.
-
Gnetum
گِنِتوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تنها سرده از گِنِتومیان درختی یا درختچهای یا بالاروندۀ همیشهسبز با حدود30 تا 35 گونه که در مناطق گرمسیری پراکندهاند؛ گیاهان این سرده برخلاف سایر بازدانگان دارای آوند چوبی هستند
-
Gnetaceae
گِنِتومیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از گِنِتومسانان از بازدانگان گرمسیری که فقط یک سرده با حدود 30 گونه دارد؛ بیشتر گونههای افریقایی این تیره درختی و اغلب رقمهای آسیایی آن بالاروندههای چوبی هستند و سایر گونههای آن در مناطق نوگرمسیری (neotropics) رش...
-
ریش بز
لغتنامه دهخدا
ریش بز. [ ش ِ / ش ْ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لحیةالتیس . موی چانه ٔ بز. || گیاهی که آن را شنگ و به تازی لحیةالتیس گویند . (ناظم الاطباء). لحیةالتیس و آن گیاهی است . (منتهی الارب ). گیاهی است خوردنی و آن را شنگ خوانند و اقسامی دارد، به نام اُرمَ...
-
اطاق
لغتنامه دهخدا
اطاق . [ اُ ] (اِ) صاحب فرهنگ نظام در ذیل اتاغ آرد: یک حجره از حجرات خانه . مثال : در خانه ٔ من چندین اتاغ است . لفظ مذکور ترکی را با قاف (اتاق ) و با طا (اطاق ) هم می نویسند و در تحریر امروز ایران آخری (اطاق ) رایج است . در اصل زبان فارسی خانه را سر...