کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازداشتگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازداشتگاه
/bāzdāštgāh/
معنی
محل بازداشت؛ زندان؛ جایی که کسی را بهطور موقت زندانی میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بند، توقیفگاه، حبس، دستاقخانه، زندان، سلول، سیاهچال
دیکشنری
concentration camp
-
جستوجوی دقیق
-
بازداشتگاه
واژگان مترادف و متضاد
بند، توقیفگاه، حبس، دستاقخانه، زندان، سلول، سیاهچال
-
بازداشتگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bāzdāštgāh محل بازداشت؛ زندان؛ جایی که کسی را بهطور موقت زندانی میکنند.
-
بازداشتگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) محلی که اشخاص توقیفی را موقتاً در آن زندانی کنند، زندان .
-
بازداشتگاه
لغتنامه دهخدا
بازداشتگاه . (اِ مرکب ) توقیف گاه . (واژه های فرهنگستان ایران ). جائی که متهمان را قبل از محکومیت دادگاه برای انجام محاکمه توقیف میکنند.
-
واژههای مشابه
-
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
دیکشنری فارسی به عربی
باون
-
جستوجو در متن
-
detention centre
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشتگاه
-
detention basin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشتگاه
-
detention house
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشتگاه
-
reconnoissance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشتگاه
-
pursership
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشتگاه
-
custody battle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشتگاه نبرد
-
detention home
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشتگاه خانه
-
barracoon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باراكون، حصار، بازداشتگاه بردگان