کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازداشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازداشته
/bāzdāšte/
معنی
۱. ممنوع.
۲. محبوس؛ کسی که در زندان نگه داشته شده.
۳. توقیفشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازداشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [جمع: بازداشتگان] [قدیمی] bāzdāšte ۱. ممنوع.۲. محبوس؛ کسی که در زندان نگه داشته شده.۳. توقیفشده.
-
بازداشته
لغتنامه دهخدا
بازداشته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) توقیفی . توقیف شده . (لغات فرهنگستان ). کسی که در زندان نگاهداشته شده است . محدود. ممنوع . محبوس : و پسر لیث [ را ] آنجا به قلعه ٔ محمدبن واصل بازداشته بود. (تاریخ سیستان ). پس ازاین بیارم آنچه رفت در باب این باز...
-
واژههای مشابه
-
بازداشته شده
لغتنامه دهخدا
بازداشته شده . [ ت َ / ت ِ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) محبوس . زندانی شده . گرفتارشده . مُکَبَّل . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ممنوع
فرهنگ واژههای سره
بازداشته
-
صُدَّ
فرهنگ واژگان قرآن
بازداشته شد - جلوگيري شد
-
صُدُّواْ
فرهنگ واژگان قرآن
بازداشته شدند - جلوگيري شدند
-
ممانعت شدن
واژگان مترادف و متضاد
منعشدن، بازداشته شدن، جلوگیری شدن
-
ممنوع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mamnu' منعشده؛ بازداشتهشده.
-
ممنوع
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) منع شده ، بازداشته شده .
-
معصوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ma'sum ۱. بازداشتهشده از گناه.۲. کسی که در عمر خود گناه نکرده باشد.
-
محصر
لغتنامه دهخدا
محصر. [ م ُ ص َ ] (ع ص ) بازداشته شده از سفر و مانند آن بواسطه ٔ بیماری . (از منتهی الارب ). بازداشته شده و تنگ گرفته شده بواسطه ٔ بول . || محاصره شده . (ناظم الاطباء). آنکه دشمن او را تنگ گرفته باشد. (از منتهی الارب ). احاطه شده . (ناظم الاطباء). شه...
-
صبورة
لغتنامه دهخدا
صبورة. [ ص َ رَ ] (ع ص ) مرد بازداشته شده بر قتل . (منتهی الارب ).
-
اندفاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'endefā' ۱. دور شدن.۲. برکنار شدن؛ به یک سو رانده شدن.۳. بازداشته شدن.