کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازداشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازداشت
/bāzdāšt/
معنی
۱. منع؛ ممانعت؛ جلوگیری.
۲. توقیف.
۳. (حقوق) حبس.
۴. (صفت مفعولی) زندانی: ◻︎ چندگه بازداشت بودم من / در یکی خانه عاجز و مضطر (مسعودسعد: ۱۷۷).
〈 بازداشت کردن: (مصدر متعدی) زندانی کردن؛ کسی را به زندان انداختن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اسیر، بندی، توقیف، حبس، دستگیر، زندانی، گرفتار، محبوس ≠ آزاد، رها
۲. منع، جلوگیری، نهی ≠ امر
دیکشنری
apprehension, arrest, bust, detainment, detention, roundup, seizure
-
جستوجوی دقیق
-
بازداشت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسیر، بندی، توقیف، حبس، دستگیر، زندانی، گرفتار، محبوس ≠ آزاد، رها ۲. منع، جلوگیری، نهی ≠ امر
-
بازداشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) bāzdāšt ۱. منع؛ ممانعت؛ جلوگیری.۲. توقیف.۳. (حقوق) حبس.۴. (صفت مفعولی) زندانی: ◻︎ چندگه بازداشت بودم من / در یکی خانه عاجز و مضطر (مسعودسعد: ۱۷۷).〈 بازداشت کردن: (مصدر متعدی) زندانی کردن؛ کسی را به زندان انداختن.
-
بازداشت
فرهنگ فارسی معین
(مص مر.) 1 - جلوگیری . 2 - توقیف ، حبس .
-
بازداشت
لغتنامه دهخدا
بازداشت . (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) منع. ممانعت تعرض . (ناظم الاطباء). مَنع. حَدَد. سَدّ. رُطام . حُجران . مَنعی . خَبل . (منتهی الارب ). وَزع . کَف ّ.ممانعت . رَدَع . نهی . || حمایت . نگه داشتن . (شعوری ج 1 ص 152). || (اِ مرکب ) درمیان و فاصله . ...
-
بازداشت
دیکشنری فارسی به عربی
اعتقال , قيد
-
واژههای مشابه
-
بازداشت کردن
واژگان مترادف و متضاد
بهزندان انداختن، توقیف کردن، حبس کردن، زندانی کردن ≠ آزاد کردن
-
بازداشت کردن
لغتنامه دهخدا
بازداشت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ممانعت کردن . (ناظم الاطباء). توقیف کردن . حبس کردن . اِجداع . (منتهی الارب ).
-
حکم بازداشت
دیکشنری فارسی به عربی
امر
-
بازداشت نمود
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَجَزَ
-
جستوجو در متن
-
unsecretarial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشت نشده
-
unrecaptured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشت نشده
-
unmerchandised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشت نشده
-
arrestive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشت