کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازخواندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازخواندن
/bāzxāndan/
معنی
۱. خواندن.
۲. دوباره خواندن؛ قرائت کردن.
۳. فراخواندن؛ احضار کردن.
۴. بازگرداندن.
۵. (مصدر لازم) مطابق بودن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازخواندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzxāndan ۱. خواندن.۲. دوباره خواندن؛ قرائت کردن.۳. فراخواندن؛ احضار کردن.۴. بازگرداندن.۵. (مصدر لازم) مطابق بودن.
-
بازخواندن
فرهنگ فارسی معین
(خا دَ) (مص م .) طلب کردن ، خواستن .
-
بازخواندن
لغتنامه دهخدا
بازخواندن . [ خوا /خا دَ ] (مص مرکب ) بازگرداندن . طلبیدن : غمی گشت و لشکر همه بازخواندبزودی سلیح و درم برفشاند.فردوسی .ز ری مردک شوم را بازخوان ورا مردم شوم و بدساز خوان . فردوسی .سکندر بدو گفت کاینست راست تو طینوش را بازخوانی رواست . فردوسی .ز خیمه...
-
جستوجو در متن
-
اقرنذاح
لغتنامه دهخدا
اقرنذاح . [ اِ رِ ] (ع مص ) بازخواندن کسی را بگناهی که نکرده است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واخواندن
لغتنامه دهخدا
واخواندن . [ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) کلامی که به طور کنایه گفته شده تغییر دادن و به جای آن کلامی دیگر آوردن . (ناظم الاطباء). برگردانیدن جادوئی است که از خواندن کرده باشند. (آنندراج ). || بازخواندن : انتساب ؛ خویشتن را بکسی واخواندن . (زوزنی ).
-
عزو
لغتنامه دهخدا
عزو. [ ع َزْوْ ] (ع مص ) نسبت کردن به چیزی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). نسبت دادن به کسی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به کسی بازخواندن . (تاج المصادر بیهقی ). || نسبت پذیرفتن . (از ناظم الاطباء). منتسب شدن به کسی ، براست یا به دروغ . (از اق...
-
قذف
لغتنامه دهخدا
قذف . [ ق َ ] (ع اِ) کرانه ٔ جوی . || کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب ). || (مص )سنگ انداختن . گویند: قذف بالحجارة قذفاً؛ سنگ انداخت . || به زنا بازخواندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: قذف المحصنة؛ به زنا بازخواند و متهم کرد زن محصنة را. (منتهی ال...
-
لأم
لغتنامه دهخدا
لأم . [ ل َءْم ْ ] (ع مص ) بناکسی بازخواندن کسی را. (منتهی الارب ). ملامت کردن . (زوزنی ). || پر راست ساختن بر تیر. (منتهی الارب ). تیر را پر نهادن . (منتخب اللغات ). || اصلاح کردن . || استوار کردن زخم را. (منتهی الارب ). بهم آوردن جراحت . (منتخب ال...
-
قفو
لغتنامه دهخدا
قفو. [ ق َف ْوْ ] (ع مص ) پیروی کردن و در پی رفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بر کار تباه انداختن کسی را. (منتهی الارب ). || کسی را به زنای صریح بازخواندن . || پس گردن کسی زدن . || متهم کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دشنام دادن به ف...
-
نسبت کردن
لغتنامه دهخدا
نسبت کردن . [ ن ِ ب َ ک َ دَ] (مص مرکب ) منسوب داشتن . منتسب داشتن : آن را که هر شریفی نسبت بدو کنندزیرا که از رسول خدای است نسبتش . ناصرخسرو.باد نسبت به ما کند زیراک هیچ بِن هیچ را پدر مائیم . خاقانی .- کسی را به صفتی نسبت کردن ؛ او را بدان متهم سا...
-
انتحال
لغتنامه دهخدا
انتحال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چیز کسی را جهت خود دعوی کردن . || شعر دیگری را بر خود بستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شعر یا سخن دیگری را برای خود دعوی کردن . (از اقرب الموارد). سخن کسی دیگر بر خویشتن بستن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر ب...
-
باز
لغتنامه دهخدا
باز. (پیشوند) بر سر افعال می آید و همان معانی یا مفاهیم دیگری را به فعل می بخشد. ناظم الاطباء نویسد: چون این کلمه را بر سر فعل درآورند معنی تکرار صدور به آن میدهد و یا در معانی آن تغییری وارد میکند - انتهی . و گاه نیز زاید بنظر میرسد: بازآزردن . بازآ...
-
اسناد
لغتنامه دهخدا
اسناد. [ اِ ] (ع مص ) نسبت کردن به . بازخواندن به . بستن به : مدار باکرمش بیم از گنه مخلص دگر به خویشتن اسناد این گناه مده . مخلص کاشی . || منسوب کردن حدیث به کسی . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). برداشتن سخن به گوینده ٔ وی . (منتهی الارب ). پیو...
-
دوره
لغتنامه دهخدا
دوره . [ دَ / دُو رَ / رِ ] (از ع ، اِ) پیرامون . پیرامن . گرد. گرداگرد. دور. حول . (یادداشت مؤلف ). || دایره . (ناظم الاطباء) (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). دور. گردش دایره وار امری یا چیزی .- مهمانی دوره ؛ مهمانی دسته جمعی عده ای به نوبت . (یادداشت ...