کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازخواست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازخواست
/bāzxāst/
معنی
۱. جویا شدن علت تقصیر و گناه کسی؛ مؤاخذه.
۲. سرزنش.
۳. (حقوق) اعتراض به عدم پرداخت اسناد تجاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. استیضاح، پرسش، مواخذه، مطالبه
۲. اعتراض، ایراد
۳. سرزنش، عتاب
فعل
بن گذشته: بازخواست کرد
بن حال: بازخواست کن
دیکشنری
admonition, castigation, dressing-down, interpellation, lashing, protest, remonstrance, reprimand
-
جستوجوی دقیق
-
بازخواست
واژگان مترادف و متضاد
۱. استیضاح، پرسش، مواخذه، مطالبه ۲. اعتراض، ایراد ۳. سرزنش، عتاب
-
بازخواست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹واخواست› bāzxāst ۱. جویا شدن علت تقصیر و گناه کسی؛ مؤاخذه.۲. سرزنش.۳. (حقوق) اعتراض به عدم پرداخت اسناد تجاری.
-
بازخواست
فرهنگ فارسی معین
(خا)(مص مر.) پرسش ، مؤاخذه . ؛ روز ِ ~روز قیامت ، روز رستاخیز.
-
بازخواست
لغتنامه دهخدا
بازخواست . [ خوا / خا ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) مؤاخذه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : و هر که بر خلاف آن رود و بر رعیت ستمی کند در معرض گناه و بازخواست باشد. (جهانگشای جوینی ). و بازخواست تقصیرات محرران دفتر دیوان با عالیجاه مشارال...
-
واژههای مشابه
-
روز بازخواست
لغتنامه دهخدا
روز بازخواست . [ زِ خوا / خا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . (از برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست نان حلال شیخ ز آب حرام ما.حافظ.
-
بازخواست کردن
لغتنامه دهخدا
بازخواست کردن . [ خوا / خا ک َ دَ ] (مص مرکب ) مؤاخذه کردن . تعزیر کردن . معاتبت کردن . عتاب کردن . توبیخ کردن . ملامت کردن . نکوهش کردن . سرزنش کردن .
-
بازخواست کردن
لهجه و گویش تهرانی
استنطاق
-
جستوجو در متن
-
يُؤَاخِذُ
فرهنگ واژگان قرآن
بازخواست مي کند - بازخواست کند
-
يُؤَاخِذُکُم
فرهنگ واژگان قرآن
شما را بازخواست مي کند - شما را بازخواست کند
-
يُؤَاخِذُهُم
فرهنگ واژگان قرآن
آنان را بازخواست مي کند - آنان را بازخواست کند
-
مؤاخذه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مؤاخَذَة] mo'āxeze بازخواست کردن؛ خردهگیری؛ بازخواست.
-
استیضاح
فرهنگ واژههای سره
بازخواست
-
مواخذه
فرهنگ واژههای سره
بازخواست