کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازبار
لغتنامه دهخدا
بازبار. (نف مرکب ) مخفف بازبارنده . دوباره بارنده : سحابة مذکیه ؛ ابر بازبار. بارنده . (منتهی الارب ). || بازبام . بازبان . قوشچی و کسی که باز نگاه میدارد . (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 161).
-
جستوجو در متن
-
بازبام
لغتنامه دهخدا
بازبام . (اِ مرکب ) بازبار (بازیار).بازبان . رجوع به بازبار و شعوری ج 1 ورق 177 شود.
-
بازبان
لغتنامه دهخدا
بازبان . (اِ مرکب ) بازبار. بازبام . نگاهدارنده ٔ باز. رجوع به بازبار (بازیار) و شعوری ج 1 ورق 180 شود.