کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازایستادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازایستادن
/bāz[']istādan/
معنی
۱. ایستادن؛ توقف کردن؛ برجا ماندن.
۲. خودداری کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
pause
-
جستوجوی دقیق
-
بازایستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹بازاستادن› bāz[']istādan ۱. ایستادن؛ توقف کردن؛ برجا ماندن.۲. خودداری کردن.
-
بازایستادن
لغتنامه دهخدا
بازایستادن . [دَ ] (مص مرکب ) ایستادن . متوقف بودن . فروایستادن . در مقابل نشستن : گفت ناچار اینجا شحنه ای باید گماشت ، کدام کس را گماریم ... که هر کس که [ در اینجا ] بازایستد بکراهیت بازایستد. (تاریخ بیهقی ). - بازایستادن از ؛ توقف کردن . دست کشیدن ...
-
جستوجو در متن
-
stop
واژهنامه آزاد
بازایستادن
-
امتتاع کردن
فرهنگ واژههای سره
بازایستادن، خودداری کردن
-
متوقف شدن
فرهنگ واژههای سره
بازایستادن، ایستادن
-
احجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ اقدام] [قدیمی] 'ehjām بازایستادن از کاری.
-
واایستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹وااستادن› [عامیانه] vā'istādan بازایستادن؛ توقف کردن.
-
ارتداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertedā' بازایستادن و خودداری کردن از کاری.
-
تاثم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'assom خودداری کردن و بازایستادن از گناه و توبه کردن.
-
تنهنه
لغتنامه دهخدا
تنهنه . [ت َ ن َ ن ُه ْ ] (ع مص ) بازایستادن . (زوزنی ). بازایستادن از کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
امتناع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emtenā' بازایستادن؛ خودداری کردن؛ خودداری از پذیرفتن امری یا انجام دادن کاری.
-
آساییدن
لغتنامه دهخدا
آساییدن . [ دَ ] (مص ) آرام یافتن . بازایستادن از کار.
-
درنگیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] derangidan ۱. درنگ کردن.۲. دیر کردن.۳. توقف کردن؛ بازایستادن.
-
حجحجة
لغتنامه دهخدا
حجحجة. [ ح َ ح َ ج َ ] (ع مص ) بازایستادن از... (از منتهی الارب ). || اقامت کردن . || سپسایکی بازرفتن . (منتهی الارب ). || آهنگ سخن کردن . || بازایستادن . (منتهی الارب ).