کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازانداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازانداختن
لغتنامه دهخدا
بازانداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) دور انداختن . بدور افکندن . || بمجاز مطلبی در میان نهادن . طرح کردن موضوع یا امری برای بحث در آن : امیر گفت : خواجه خلیفه ٔ ماست و معتمدتر همه ٔ خدمتکاران و ناچار در چنین کارها سخن با وی باید گفت تا وی آنچه داند باز...
-
جستوجو در متن
-
بازافکندن
لغتنامه دهخدا
بازافکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور افکندن . بدورانداختن . || بمجاز نقض عهد کردن . پیمان شکستن . فسخ و ابطال بیع کردن : و بگوئید که ما عهد بازافکنیم ، همه پیش ابوسفیان بازآمدند. (قصص الانبیاء ص 223). || در تداول طب قدیم بالا بردن دارویی به بینی ...
-
انداختن
لغتنامه دهخدا
انداختن . [ اَ ت َ ] (مص ) افگندن . پرتاب کردن . پرت کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). افکندن . (آنندراج ). اِهواء. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). قذف . هتف . (دهار). دحو. رمی . قد. (ترجمان جرجانی مهذب...