کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازار صیقل کومه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازار صیقل کومه
لغتنامه دهخدا
بازار صیقل کومه . [ ص ِ ق ِ ک ُ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن که در 13 هزارگزی فومن و چهار هزارگزی خاور بازار شفت قرار دارد و دارای 20تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
بازار صیقل کومه
واژهنامه آزاد
در قدیم به دلیل شرایط استراتژیک محل عبور و مرور و استراحتگاه مسافران در کلبه هایی در آن منطقه بود و همچنین نعل های اسبان خود را صیقل مدادندو به مرور زمان دو کلمه صیقل کومه(کلبه) شکل گرفت.
-
واژههای مشابه
-
کهن بازار
لغتنامه دهخدا
کهن بازار. [ ک ُ هَم ْ / هُم ْ ] (اِ مرکب ) بازار کهن . بازار قدیمی . || کهن بازار؛ (ص مرکب ) در بیت زیر از خاقانی ظاهراً کنایه از سوداگر قدیمی ، زیرک و حیله گر در معامله ، آنکه در معامله فریب نخورد، آنکه در سوداگری سابقه ٔ ممتد دارد، آمده است : نقد ...
-
کوچه بازار
لغتنامه دهخدا
کوچه بازار. [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) کوچه ای که راهی به بازار داشته باشد. (فرهنگ فارسی معین ) : وآنکه خود را شوکت کیوان عجولی خوانده است باشد اندر کوچه بازار خیالم لته چین .فوقی یزدی (از آنندراج ).
-
گرم بازار
لغتنامه دهخدا
گرم بازار. [ گ َ ] (اِ مرکب ) بازار گرم ، بارواج ، پررونق ، پرمشتری : نهانی شده سوی پیکار کک که بر هم زند گرم بازار کک . فردوسی .رجوع به گرم شود.
-
نهار بازار
لغتنامه دهخدا
نهار بازار. [ ن َ ] (اِ مرکب ) گاه نهار. گاه خرید و فروش نان و خوردنی های دیگر به ظهر. گاه شلوغی نانوائی و امثال آن . (یادداشت مؤلف ). دقایق نزدیک ظهر که مردم برای خرید به بازار هجوم آرند.
-
شنبه بازار
لغتنامه دهخدا
شنبه بازار. [ شَم ْ ب ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه رشت و آستارا میان کوله کوراب و نورد در 31800 گزی رشت . (یادداشت مؤلف ).
-
غرچه بازار
لغتنامه دهخدا
غرچه بازار. [ غ َ چ َ ] (اِخ ) شهری به کریمه . قره سوبازار . رجوع به قره سوبازار شود.
-
هفته بازار
لغتنامه دهخدا
هفته بازار. [ هََ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) بازارهای موقت که هفته ای یک بار ترتیب دهند، مثل شنبه بازار، جمعه بازار، دوشنبه بازار. (از یادداشتهای مؤلف ).
-
یکشنبه بازار
لغتنامه دهخدا
یکشنبه بازار. [ ی َ / ی ِ شَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب )بازار دادوستد که روز یکشنبه ٔ هر هفته تشکیل شود.
-
ینی بازار
لغتنامه دهخدا
ینی بازار. [ ی ِ ] (اِخ ) خطه ای است در بین دو ولایت قوصوه و بوسنه با 7350 کیلومتر مربع مساحت و 153000 تن جمعیت ، مرکب از مسلمان و مسیحی . خاک آن سرسبز و حاصلخیز است و شغل اهالی بیشتر دامداری است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
ینی بازار
لغتنامه دهخدا
ینی بازار. [ ی ِ ] (اِخ ) نام یک قصبه ٔ مرکز قضایی است در سنجاق موسوم به همین اسم و آن دارای 13000 تن نفوس و جوامع متعدد و مدارس ابتدایی و عالی و آبهای معدنی و استحکامات چندی است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
market demand
تقاضای بازار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] کل تقاضای افراد برای کالا یا خدماتی معین در زمان و بازار مشخص و با قیمت تعیینشده
-
بازار داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ)(مص ل .) طالب بودن ، رابطه داشتن .