کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازار شاندرمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بازار اسب
لغتنامه دهخدا
بازار اسب . [ اَ ] (اِخ ) نام در شِمالی قلعه ٔ اختیار الدین ، در شهر بند هرات . رجوع به روضات الجنات چ امام ص 79 و حبیب السیر چ قدیم طهران ج 3 جزء4 ص 366.
-
بازار بزازان
لغتنامه دهخدا
بازار بزازان . [ رِ ب َزْ زا ] (اِخ ) بازاری به بخارا. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 392 شود.
-
بازار تیز
لغتنامه دهخدا
بازار تیز. [ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بازار بارونق . بازار بارواج . بازار پرداد و ستد، بسیارمعامله . بازار فراوان مشتری .
-
بازار جستن
لغتنامه دهخدا
بازار جستن . [ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) یافتن بازار. بدست آوردن بازار. تَسَوﱡق . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
-
بازار جق
لغتنامه دهخدا
بازار جق . [ ] (اِخ ) (ناحیه ...) نام ناحیه ای است در ولایت خداوندگار و مرکب از 21 پارچه قریه ، مردمش مسلمان اند. جنگلها ومرعاهای بسیاری دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
-
بازار جق
لغتنامه دهخدا
بازار جق . [ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز قضائی است در سنجاق وارنه از بلغارستان که در 50 هزارگزی شمال وارنه ، و در 95 هزارگزی سلستره بر جاده ٔ واقعه در بین این دو شهر قرار دارد و برای تشخیص از همنام دیگرش «حاجی اوغلی بازار جغی » نیز گویند و مرکب از 108 پارچه...
-
بازار جق
لغتنامه دهخدا
بازار جق . [ ] (اِخ ) نام قصبه ٔ مرکزی ناحیه ای است در سنجاق ارطغرل از ولایت خداوندگار و بقضای مرکز لوائی بیله جک ملحق شده و در14 هزارگزی جنوب غربی بیله جک و 88 هزارگزی جنوب شرقی بروسه ، بر جاده ای بزرگ که بسوی کوتاهیه و قونیه میرود قرار دارد. جامع و...
-
بازار جق
لغتنامه دهخدا
بازار جق . [ ] (اِخ ) نام قضایی است در سنجاق از ولایت حلب که در جهت شرقی مرعش قرار دارد و مرکز آن قریه ٔ «اوقه جقلی » بوده است . این قضا 76 پارچه قریه در بر دارد و دارای جنگلهای متعددی است . نهر موسوم به «آق صو» در آن جاری است . محصولاتش عبارتند از: ...
-
بازار دروازجه
لغتنامه دهخدا
بازار دروازجه . [ رِ دَ ج َ ] (اِخ ) بازاری به بخارا. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 97 شود.
-
بازار زدن
لغتنامه دهخدا
بازار زدن . [زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فائده ٔ خاطرخواه گرفتن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ ضیاء) : امروز هر که سنگ ملامت بما رساندگو دست خود ببوس که بازار میزند. صائب .بازار زدی کز آفت افتادن راهی بردی برسته ٔ دندانش . ظهوری . || و از اهل زبان...
-
بازار سر
لغتنامه دهخدا
بازار سر. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلاردشت بخش کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی حسن کیف در کوهستان واقع است . هوایش سردسیر و دارای 180تن سکنه میباشد آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و تهیه ٔ زغال چوب و صنای...
-
بازار سراجان
لغتنامه دهخدا
بازار سراجان . [ رِ س َرْ را ] (اِخ ) بازاری بسیستان : کشته شدن یمین الدین بهرام شاه بن حرب بر دست ملاحده که به اسم فدایی بودند در بازار سراجان روز آدینه پنجم ماه ربیعالاخر سال ششصد و هژده ... (تاریخ سیستان ص 393).
-
بازار سرامیان
لغتنامه دهخدا
بازار سرامیان . [ رِ س ِ ] (اِخ ) نام شهری بین سارد و کیلیکیه در مسیر قشون کشی کوروش .
-
بازار سعیدی
لغتنامه دهخدا
بازار سعیدی . [ رِ س َ] (اِخ ) بازاری به بلخ ... وی در مهد از باغ می آمد دردی آشامیده و در بازار سعیدی معتمدی را از آن بنده ... فرمود تا بزدند... (تاریخ بیهقی چ ادیب ، ص 159).
-
بازار سمبیل
لغتنامه دهخدا
بازار سمبیل . [ ] (اِخ ) شهرکی است [ به خوزستان ] با نعمت . (حدود العالم ).