کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بازار دروازجه
لغتنامه دهخدا
بازار دروازجه . [ رِ دَ ج َ ] (اِخ ) بازاری به بخارا. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 97 شود.
-
بازار زدن
لغتنامه دهخدا
بازار زدن . [زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فائده ٔ خاطرخواه گرفتن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ ضیاء) : امروز هر که سنگ ملامت بما رساندگو دست خود ببوس که بازار میزند. صائب .بازار زدی کز آفت افتادن راهی بردی برسته ٔ دندانش . ظهوری . || و از اهل زبان...
-
بازار سر
لغتنامه دهخدا
بازار سر. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلاردشت بخش کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی حسن کیف در کوهستان واقع است . هوایش سردسیر و دارای 180تن سکنه میباشد آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و تهیه ٔ زغال چوب و صنای...
-
بازار سراجان
لغتنامه دهخدا
بازار سراجان . [ رِ س َرْ را ] (اِخ ) بازاری بسیستان : کشته شدن یمین الدین بهرام شاه بن حرب بر دست ملاحده که به اسم فدایی بودند در بازار سراجان روز آدینه پنجم ماه ربیعالاخر سال ششصد و هژده ... (تاریخ سیستان ص 393).
-
بازار سرامیان
لغتنامه دهخدا
بازار سرامیان . [ رِ س ِ ] (اِخ ) نام شهری بین سارد و کیلیکیه در مسیر قشون کشی کوروش .
-
بازار سعیدی
لغتنامه دهخدا
بازار سعیدی . [ رِ س َ] (اِخ ) بازاری به بلخ ... وی در مهد از باغ می آمد دردی آشامیده و در بازار سعیدی معتمدی را از آن بنده ... فرمود تا بزدند... (تاریخ بیهقی چ ادیب ، ص 159).
-
بازار سمبیل
لغتنامه دهخدا
بازار سمبیل . [ ] (اِخ ) شهرکی است [ به خوزستان ] با نعمت . (حدود العالم ).
-
بازار شاندرمن
لغتنامه دهخدا
بازار شاندرمن . [ رِ دِ م َ ] (اِخ ) مرکز بلوک شاندرمن در طوالش گیلان .
-
بازار شکستن
لغتنامه دهخدا
بازار شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) از رونق و روایی و رواج انداختن : بر من آن بت بازار نیکوان بشکست کجا چنان بت باشد که را بود بازار؟ فرخی .زنجیر صبر ما را بگسست بند زلفی بازار زهد ما را بشکست عشق خالی . خاقانی .بازار حسن جمله ٔ خوبان شکسته ای ر...
-
بازار صرافان
لغتنامه دهخدا
بازار صرافان . [ رِ ص َرْ را ] (اِخ ) بازاری به بخارا : آب از فراز رودخانه آهنگ بالا داد و در بازارها افتاد چنانکه ببازار صرافان رسید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 262). و رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 392 شود.
-
بازار طواویس
لغتنامه دهخدا
بازار طواویس . [ رِ طَ ] (اِخ ) دهی است بزرگ و آبادان . پانزدهم روز از مژیخند: و هفت روز باشد این بازار . (التفهیم چ همایی ص 266).
-
بازار عاشقان
لغتنامه دهخدا
بازار عاشقان . [ رِ ش ِ ] (اِخ ) بازاری به بلخ : چون بیلخ رسید بازار عاشقان را که بفرمان او برآورده بودند سوخته دید.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 562). چون نزدیک بازار عاشقان رسیدند [ بوبکر حصیری با پسرش ] ... و غلامی سی با ایشان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 157)...
-
بازار عجل
لغتنامه دهخدا
بازار عجل . [ ] (اِ) روز جنگ و پیکار. (ناظم الاطباء).
-
بازار فیروزآباد
لغتنامه دهخدا
بازار فیروزآباد. [ رِ ] (اِخ ) نام بازاری است که مولانا شهاب الدین عبدالرحمن لسان در آنجا کاروانسرایی ساخته است . رجوع به حبیب السیر چ قدیم طهران جزو سیم از ج 3 ص 213.
-
بازار کا
لغتنامه دهخدا
بازار کا. [ ] (اِخ ) در حبیب السیر (چ قدیم طهران جزء 2 از ج 3 ص 110) چنین صورتی آمده است که ظاهراً دهی است به ساری بدین عبارت . «سید نصیرعلی الفور به باررکا که اولکای او بود رفت ...» ولی در حبیب السیر (چ خیام ج 3 ص 349) بازرکا آمده است و در متن سفرنا...