کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازآرمیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازآرمیده
لغتنامه دهخدا
بازآرمیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف ) آرمیده . آسوده . آرام گرفته : دیدم همه طپان و بی آرام و شوخ چشم او بازآرمیده و بر شرم و کش خرام . سوزنی .رجوع به آرمیده شود.
-
جستوجو در متن
-
طپان
لغتنامه دهخدا
طپان . [طَ ] (نف ، ق ) بیقرار. بی آرام . مضطرب . طپنده . در حال طپیدن . ضجر. هلوع . (منتهی الارب ). تپان : طپان ماده بفتاد و نر برپریدبیامد همانجا که بد آرمید.اسدی (گرشاسبنامه ).شب دیده بر سپهر و بر انجم گماشتم تا خود نظیر نجم کله دوز من کدام دیدم هم...
-
کش خرام
لغتنامه دهخدا
کش خرام . [ ک َ خ ِ / خ َ / خ ُ ] (ص مرکب ) خوشخرام . آنکه با طنازی و عشوه گری خوش خرامد : رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راهجوی و سیل بر و کوهکن . منوچهری .دیدم همه طپان و بی آرام و شوخ چشم او بازآرمیده و پر شرم و کشخرام . سوزنی .در...