کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بار دل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بار دل
لغتنامه دهخدا
بار دل .[ رِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غم و اندوه دل و اندیشه ٔ روزگار باشد. (برهان ). کنایه از اندوه دل و اندیشه ٔ روزگار است . (انجمن آرا) (آنندراج ). غصه . (دِمزن ). و رجوع به شعوری و «بار» و ناظم الاطباء شود.
-
واژههای مشابه
-
عرق بار
لغتنامه دهخدا
عرق بار. [ ع َ رَ ] (نف مرکب ) عرق بارنده . آنکه عرق کرده باشد. (آنندراج ). که خوی آرد : عید دیدار مبارک به جگر سوختگان که عجب نقش از آن روی عرق بار زدند.شیخ العارفین (از آنندراج ).
-
گنج بار
لغتنامه دهخدا
گنج بار. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) نام گنج هشتم خسروپرویز است و آن به گنج گاو شهرت دارد و این گنجی است که خسرو به رهنمونی دهقانی یافت و آن گنج صد آفتابه پر از زر و جواهر بوده از جمله دفاین ذوالقرنین ، و این گنج را گنج شادآورد هم می گویند. (برهان ). رجوع به ...
-
گنج بار
لغتنامه دهخدا
گنج بار. [ گ َ ] (اِ مرکب ) از عالم رودبار و دریابار. (آنندراج ) (بهار عجم ). جائی که گنج بسیار باشد : بیارم نشانش بر تخت یاروز آن پس گشایم درگنج بار.فردوسی (از بهار عجم و آنندراج ).
-
گوله بار
لغتنامه دهخدا
گوله بار. [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) در آنندراج و چراغ هدایت این ترکیب آمده است به معنی بار گران که بر پشت بردارند. (آنندراج ). بار سنگین که بر پشت بردارند. (چراغ هدایت ) و شواهد ذیل را نیز آورده است : نه خم از گوله بار رنج عشقم به دست خود کلید گنج عشق...
-
cargo tank
مخزن بار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مخزنی در کشتی ویژۀ حمل بار مایع و گاز
-
turn 2, drag 2
نوبتبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مقدار بینههایی که در هر نوبت انتقال به انبارگاه وارد میشود
-
unit load
واحدِ بار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تعدادی از بستههای مجزای بار که با استفاده از بارکف و تسمه به شکل بار واحد درآید
-
nulligravida
هیچبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] زنی که هرگز باردار نشده است
-
بار دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بر دادن، ثمردادن، میوه دادن ۲. کود دادن ۳. اجازه شرفیابیدادن، اجازه ورود دادن، اذن دخول دادن ≠ باریافتن
-
low-rate
کمبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] یکی از ویژگیهای فرایندهای تصفیۀ زیستی پساب که در آن بار مواد آلی کمتر از حدِ متعارف است
-
نقیبان بار
لغتنامه دهخدا
نقیبان بار. [ ن َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از فرشتگان باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). ملایکه و فرشتگان . (ناظم الاطباء).
-
نکبت بار
لغتنامه دهخدا
نکبت بار. [ ن ِ ب َ ] (نف مرکب ) توأم با نکبت . (فرهنگ فارسی معین ).
-
نوشین بار
لغتنامه دهخدا
نوشین بار. [ شیم ْ ] (ص مرکب ) کنایه از شیرین : چید از آن میوه های نوشین بارخورد از آن شوشه های شیرین کار.نظامی .