کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باری تعالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باری تعالی
/bārita'ālā/
معنی
خدای بزرگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
omnipotence
-
جستوجوی دقیق
-
باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] bārita'ālā خدای بزرگ.
-
باری تعالی
لغتنامه دهخدا
باری تعالی . [ ت َ لا ] (اِ مرکب ) خدای عز و جل . خداوندمتعال . خدا. جبار. (منتهی الارب ) : لطف باری تعالی دررسید و آن محنت از گردن من بگردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). باری تعالی باران رحمت فروفرستاد. (ایضاً ص 331). متسلسل بسببی که مسبب الاسباب و وا...
-
واژههای مشابه
-
freight wagon, freight car, goods wagon
واگن باری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واگنی برای حمل بار
-
air freighter, freighter 2
هواگَرد باری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواگَردی برای جابهجایی بار متـ . باری
-
cargo boat, cargo ship, freighter 1
کشتی باری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شناوری که از آن برای تخلیه و بارگیری کشتی استفاده میشود متـ . شناور باری cargo vessel
-
ketosis
کتونباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] وضعیت ناشی از سوختوسازی که در آن سرعت تولید ذرات کتونی در بدن بیش از سرعت مصرف آنهاست
-
غالیه باری
لغتنامه دهخدا
غالیه باری . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) بوی خوش دهندگی . دادن بوی خوش : همواره بود در بر توهر شب و هر روزترکی که کند طره ٔ او غالیه باری .فرخی .
-
یک باری
لغتنامه دهخدا
یک باری . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) ناپاکی . درپهلوی آن ناپاکی است که از حمل نعشی حامل را زاید چون نعش را به تنهایی برد، چه در دین زرتشت برای حمل جنازه اقلاً دو تن باید. (یادداشت مؤلف ) : چونکه در جنت شراب حلم خوردشد ز یک باری شیطان روی زرد. مولوی ...
-
اشک باری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'aškbāri اشک باریدن؛ اشک ریختن؛ گریستن.
-
truck tyre
تایر باری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تایری با قطر رینگ (rim) بیشتر از 20 اینچ یا 50/8 سانتیمتر
-
peening 1
ساچمهباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] شلیک ساچمههای فلزی به سطح فلزات آلیاژی برای کاهش تنشهای باقیمانده در آنها که باعث بهبود خستگی و به حداقل رسیدن خوردگی مرزدانهای و ترکخوردگی خـوردگی ـ تنشی میشود
-
cargo vessel
شناور باری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← کشتی باری
-
ابن باری
لغتنامه دهخدا
ابن باری .[ اِ ن ُ ] (اِخ ) نام شاعری از عرب . (منتهی الارب ).
-
جو باری
لغتنامه دهخدا
جو باری . (ص نسبی ) نسبت است به جوبار. (انساب سمعانی ). رجوع به جوبار شود.