کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باریکۀ تصویربرداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
image swath/ image swathe
باریکۀ تصویربرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] منطقه یا ناحیهای که در یک بازۀ زمانی با یک فرستنده پرتودهی یا با آشکارسازی که بر هواپیما یا ماهواره نصب شده است مشاهده میشود متـ . پهنای باریکۀ تصویربرداریimage swath width
-
واژههای مشابه
-
باریکه
واژگان مترادف و متضاد
۱. باریک، لاغراندام، ظریف ۲. تکه باریک(کاغذ، پارچه و ) ۳. سطح دراز و کمعرض (زمین و ) ۴. باب، بغاز، تنگه ۵. اشعه، پرتو
-
باریکه
لغتنامه دهخدا
باریکه . [ ک َ / ک ِ ] (ص ) باریک وتنک (تک ): از یک راه باریکه رفتم و خیلی صدمه خوردم . (فرهنگ نظام ). مقدار کم . چیز اندک . شی ٔ ناقابل . کم ارزش : یک باریکه کهنه . آب باریکه ؛ رزق کم . رزق اندک .یک باریکه از کنار ماهوت . یک باریکه چوب . یک باریکه خ...
-
باریکه
دیکشنری فارسی به عربی
برزخ , سرية , شريحة , کتلة , هبة
-
باریکه باریکه شدن
دیکشنری فارسی به عربی
کتلة
-
beam waist
کمرِ باریکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] نقطهای در باریکۀ گاوسی (Gaussian beam)که در آنجا سطح موج تخت است و قطر باریکه کمترین مقدار را دارد
-
beam damage
آسیب باریکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] دگرگونی در نمونه براثر تابش باریکه
-
beam resonator, open resonator
تشدیدگر باریکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ابزاری برای محصور کردن باریکۀ لیزر یا هر تابش الکترومغناطیسی در ناحیۀ مشخصی از فضا
-
باریکه صادقی
لغتنامه دهخدا
باریکه صادقی . [ ک ِ دِ ] (اِخ )دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 6 هزارگزی شمال باختری هرسم جنوب خاوری شاه آباد واقع است منطقه ای است جلگه ای ، سردسیر با 250 تن سکنه . آبش از رودخانه ماشالگان و سراب هرسم . محصولش غلات و حبوبات ...
-
باریکه نظام
لغتنامه دهخدا
باریکه نظام . [ ک ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 4 هزارگزی باختر هرسم و یکهزار گزی جنوب خاوری شاه آباد واقع است . سرزمینی است جلگه ای سردسیر. با 700 تن سکنه . آبش از رودخانه ٔ ماشالگان و سراب هرسم . محصولش غلات...
-
beam 1
باریکه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] دستۀ پرتوهای متمرکزی که تقریباً در یک جهت منتشر میشود
-
swath
باریکه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ناحیۀ باریکی که چشمههای موجود در آن بدون غلتشِ عمودبهخط عمل میکنند
-
beam combiner
باریکهآمیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ابزاری اپتیکی برای درهمآمیختن دو باریکۀ نور در یک راستا
-
electron beam
باریکۀ الکترون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جریانی از الکترونهای گسیلشده از چشمهای واحد که تحت تأثیر یک میدان الکتریکی یا مغناطیسی با سرعتی تقریباً یکسان و همجهت در حرکت هستند