کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باریکهگستر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
beam expander
باریکهگستر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] سامانهای اپتیکی برای افزایش قطر باریکۀ لیزر یا باریکههای نوری دیگر
-
واژههای مشابه
-
باریکه
واژگان مترادف و متضاد
۱. باریک، لاغراندام، ظریف ۲. تکه باریک(کاغذ، پارچه و ) ۳. سطح دراز و کمعرض (زمین و ) ۴. باب، بغاز، تنگه ۵. اشعه، پرتو
-
باریکه
لغتنامه دهخدا
باریکه . [ ک َ / ک ِ ] (ص ) باریک وتنک (تک ): از یک راه باریکه رفتم و خیلی صدمه خوردم . (فرهنگ نظام ). مقدار کم . چیز اندک . شی ٔ ناقابل . کم ارزش : یک باریکه کهنه . آب باریکه ؛ رزق کم . رزق اندک .یک باریکه از کنار ماهوت . یک باریکه چوب . یک باریکه خ...
-
باریکه
دیکشنری فارسی به عربی
برزخ , سرية , شريحة , کتلة , هبة
-
گستر
لغتنامه دهخدا
گستر. [ گ ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان واقع در 18000گزی شمال باختری قصبه رزن و 2000گزی سلطان آباد. هوای آن سردسیر و دارای 219 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، مختصر انگور و صیفی و شغل اهالی زر...
-
گستر
لغتنامه دهخدا
گستر. [ گ ُ ت َ ] (نف ) پهن کننده . افرازنده . (برهان ). و بصورت ترکیب با کلمات دیگر چون ایمان ، کین ، سایه ، جفا، ثنا، لذت و جز اینها به کار رود : رستم سزا بودی چو او بر پیل جستی چاکرش ننوشت کفر و شرک را جز تیغ ایمان گسترش . ناصرخسرو (دیوان چ دوم ته...
-
گستر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گستردن) gostar ۱. = گستردن۲. گسترنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دادگستر، سایهگستر.
-
باریکه باریکه شدن
دیکشنری فارسی به عربی
کتلة
-
beam waist
کمرِ باریکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] نقطهای در باریکۀ گاوسی (Gaussian beam)که در آنجا سطح موج تخت است و قطر باریکه کمترین مقدار را دارد
-
beam damage
آسیب باریکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] دگرگونی در نمونه براثر تابش باریکه
-
beam resonator, open resonator
تشدیدگر باریکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ابزاری برای محصور کردن باریکۀ لیزر یا هر تابش الکترومغناطیسی در ناحیۀ مشخصی از فضا
-
باریکه صادقی
لغتنامه دهخدا
باریکه صادقی . [ ک ِ دِ ] (اِخ )دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 6 هزارگزی شمال باختری هرسم جنوب خاوری شاه آباد واقع است منطقه ای است جلگه ای ، سردسیر با 250 تن سکنه . آبش از رودخانه ماشالگان و سراب هرسم . محصولش غلات و حبوبات ...
-
باریکه نظام
لغتنامه دهخدا
باریکه نظام . [ ک ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 4 هزارگزی باختر هرسم و یکهزار گزی جنوب خاوری شاه آباد واقع است . سرزمینی است جلگه ای سردسیر. با 700 تن سکنه . آبش از رودخانه ٔ ماشالگان و سراب هرسم . محصولش غلات...
-
beam 1
باریکه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] دستۀ پرتوهای متمرکزی که تقریباً در یک جهت منتشر میشود