کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برف باریدن
دیکشنری فارسی به عربی
ثلج
-
شبنم باریدن
دیکشنری فارسی به عربی
ندي
-
باریدن ناگهانی
دیکشنری فارسی به عربی
موجة
-
تگرگ باریدن
دیکشنری فارسی به عربی
برد
-
جستوجو در متن
-
snowing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باریدن برف، برف باریدن، برف امدن
-
اسبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esbāl باریدن باران.
-
raining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باران، باریدن
-
ارذاذ
لغتنامه دهخدا
ارذاذ. [ اِ ] (ع مص )باران رذاذ (نرم و ریزه ) باریدن . (منتهی الأرب ). باران نرم ریزه باریدن . باران نرم اندک باریدن . باران ضعیف باریدن . اندک باریدن . (تاج المصادر بیهقی ). باران رذاذ رسیدن بزمین . (منتهی الأرب ). || روان شدن جراحت و آنچه در مشک ...
-
بارش
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِمص .) باریدن .
-
rains
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باران، بارش، بارندگی، باریدن
-
مطر
دیکشنری عربی به فارسی
باران , بارندگي , باريدن
-
showered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوش گرفته، دوش گرفتن، باریدن
-
sleeted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوابیدن، تگرگ ریز باریدن
-
mizzling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستاندار، بطور ریز باریدن
-
mizzled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستاندار، بطور ریز باریدن