کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارچا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارچا
لغتنامه دهخدا
بارچا. (اِ) بارگاه است . بمعنی ایوان و دربار سلطنتی است که از معانی بار، یکی بارگاه است . میرخسرو گوید : دل پاکش که هست از کینه معصوم بهیجا آهن و در بارچا موم . (شعوری ج 1 ورق 149 برگ ب ).رجوع به بارگاه شود. دیوان عدالت و مقر عدالت . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بارگاه
لغتنامه دهخدا
بارگاه . (اِ) رجوع به بارچا شود.
-
بارگاه
لغتنامه دهخدا
بارگاه . (اِ مرکب ) بارگه . خیمه ٔپادشاهان و سلاطین را گویند. (برهان ). خانه و خیمه ٔ پادشاهان است که لشکر و سپاه و غیره بسلام آیند. (آنندراج ). نوعی از خیام مراتب ملوک و سلاطین . (شرفنامه ٔ منیری ). خیمه ٔ سخت بزرگ که بر در خرگاه ملوک و سلاطین زنند....