کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باروش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باروش
لغتنامه دهخدا
باروش . (اِخ ) فدریگو معروف به باروچی نقاش بنام مذهبی ایتالیا. رجوع به باروچی شود.
-
باروش
لغتنامه دهخدا
باروش . (اِخ ) پیر ژول سیاستمدار فرانسوی متولد بپاریس (1802-1870م .)، وزیر ناپلئون سوم .
-
باروش
لغتنامه دهخدا
باروش . [ رُ ] (اِخ ) باروچی . رجوع به باروچی شود.
-
جستوجو در متن
-
باروچی
لغتنامه دهخدا
باروچی . (اِخ ) باروش . نقاش مذهبی معروف ایتالیا که بسال 1535 م . در اوربینو متولد وبسال 1613 درگذشته است ، و تابلوهای ارزنده ای از وی بجای مانده است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
-
سلماس
لغتنامه دهخدا
سلماس . [ س َ ] (اِخ ) شهری است به آذربایجان در میان تبریز و ارومیه و نزدیک به خوی ، در آن آبی است که اغتسال در آن کنند دافع مرض جذام است . (از آنندراج ). از اقلیم چهارم و شهر بزرگی است و باروش خرابی یافته ، وزیر خواجه تاج الدین علیشاه تبریزی آنرا عم...
-
کالف
لغتنامه دهخدا
کالف . [ ل ِ ] (اِخ ) قلعه ای است استوار به کنار جیحون . (منتهی الارب ). همانند شهری است و تا بلخ 18 فرسخ فاصله دارد و ادیب الکالفی منسوب بدانجاست .(از معجم البلدان ) : نامه ها نسخت کردند سوی امیرک بیهقی که پیش از لشکر بیاید. بکتکین و دبیری آخر سالار...
-
آوه
لغتنامه دهخدا
آوه . [وَ ] (اِخ ) نام محلی در 24 هزار گز فاصله از ساوه که آبه و آوج نیز گویند و آن در قدیم شهری بوده و آثار قدیمه ٔ بسیار پیرامون آن دیده میشود. و صاحب حدودالعالم گوید: آوه شهرکیست از جبال ، انبوه و آبادان و هوای درست و راه حجاج خراسان . و در نزهةال...
-
پنج ده
لغتنامه دهخدا
پنج ده . [ پ َ دِه ْ ] (اِخ ) پنج دیه خمس قُری . در نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی (ص 159) آمده است : مروالرود از اقلیم چهارم است طولش ازجزایر خالدات ضر و عرض از خط استوا لوک از قصبات آن پنج دیه بوده که سلطان ملکشاه ساخت . دور باروش پنج هزار گام است و گرمسی...
-
هرات
لغتنامه دهخدا
هرات . [ هََ ] (اِخ ) شهری است به خراسان . (منتهی الارب ). هرات از اقلیم چهارم است . طولش از جزایرخالدات «صدک » و عرض از خط استوا «لدک ». آن را امیری ، هرات نام از توابع جهان پهلوان نریمان ساخت . اسکندر رومی بعد از خرابی تجدید عمارتش کرد. دور باروش 9...
-
انبار
لغتنامه دهخدا
انبار. [ اَم ْ ] (اِخ ) الانبار. شهرکیست خرم و آبادان و بانعمت و بسیارمردم ،مستقر ابوالعباس امیرالمؤمنین آنجا بوده است . (حدود العالم ). از شهرهای آباد دوره ٔ ساسانی بود که اکنون خرابه های آن در 62 کیلومتری غربی بغداد دیده می شود. ایرانیان آنرا فیرو...
-
افریقیة
لغتنامه دهخدا
افریقیة. [ اِ قی ی َ ](اِخ ) افریقا و در قدیم به تونس اطلاق میشده . (از فرهنگ فارسی معین ). حمداﷲ مستوفی آرد: از اقلیم دویم وسیم است . مملکتی طویل و عریض است و بلاد مشهورش طرابلس و مهدیه و تونس و تاهرت و سجلماسه و دارالملکش قرطاجینه بوده است و از غای...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) علیشاه جیلانی وزیر سلطان محمد خدا بنده که در سال 711 هَ . ق . پس از قتل خواجه سعدالدین وزیر وزارت اولجایتو را یافت . حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده نام اورا گاهی خواجه تاج الدین جیلان تبریزی و گاهی خواجه تاج ال...
-
دامغان
لغتنامه دهخدا
دامغان . (اِخ ) دمغان (در تداول عامه ). شهری است میان خراسان و طهران کنار راه سمنان بشاهرود، در 339400گزی طهران و 249هزارگزی گرمسار، دارای ایستگاه راه آهن ، عرض آن 36 درجه و 10 دقیقه و طول آن 54 درجه و 20 دقیقه . دمشقی گوید: از بلاد جبال است و صاحب غ...
-
جامعة
لغتنامه دهخدا
جامعة. [ م ِ ع َ] (ع ص ) تأنیث جامع. (اقرب الموارد). گردآورنده . فراهم آورنده . جمعکننده . || (اِ) طوق . (منتهی الارب ). غل . (مهذب الاسماء). غلی که بر گردن و بر دست نهند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از زیورکه دستها را به گردن فراهم آورد. (ا...