کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باروا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باروا
/bāravā/
معنی
۱. شایسته؛ سزاوار.
۲. رایج.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
باروا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ ناروا] [قدیمی] bāravā ۱. شایسته؛ سزاوار.۲. رایج.
-
باروا
لغتنامه دهخدا
باروا. [ رَ ] (ص مرکب ) سزاوار. درخور. مقابل ناروا : بر این بر جهاندار یزدان گواست که او را گوا خواستن بارواست . فردوسی .نعلین و ردای تو دام دین است نزدیک من آن فعل باروا نیست . ناصرخسرو. || درشعر زیر بمعنی رایج . سره ، ضد ناسره : ناروا چون درم قلب ز...
-
باروا
لغتنامه دهخدا
باروا. [ رَوْ وا ] (اِخ ) نام سریانی حلب است . (معجم البلدان ). رجوع به حلب و قاموس الاعلام ترکی ج 2 و مراصدالاطلاع شود.
-
جستوجو در متن
-
پنیو
لغتنامه دهخدا
پنیو. [ پ ِ ی ُ ] (اِخ ) اتین گابریل . کتاب شناس فرانسوی .مولد، آرک آن بارّوا بسال 1765م . و وفات در 1849.
-
اذاسا
لغتنامه دهخدا
اذاسا. [ اَ ] (اِخ ) اِدِس . نام شهر الرها که در الجزیره است . یحیی بن جریر طبیب تکریتی نصرانی گوید که در سال ششم از مرگ اسکندر سلوقوس پادشاه (بسال شانزدهم از حکومت خویش ) شهرهای ذیل بکرد: لاذقیّة و سلوقیّة و أفامیّة و باروا یا حلب و أذاسا یا الرّه...