کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارن
لغتنامه دهخدا
بارن . (اِخ ) خاورشناسی است که در 1876 م . ایران و قفقاز و ترکیه را سیاحت کرد و اطلاعات زیادی بدست آورده و سفرنامه ای تألیف و منتشر ساخته است . (از فرهنگ خاورشناسان ص 56).
-
بارن
لغتنامه دهخدا
بارن . [ رَ ] (اِ) پوست پنبه . (الفاظ الادویه ٔ هندی ).
-
بارن
لغتنامه دهخدا
بارن . [ رِ ] (اِخ ) وارنه . ناحیت البرز. کرزوس چون از کورش شکست خورد شاه ایران جوانمردانه با او رفتار کرد و قسمتی از داراییش را بدو بازگردانید و شهر بارن را نیز به وی بخشید. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 279 و 285 شود.
-
بارن
لغتنامه دهخدا
بارن . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) بارون . لقبی بوده است که اروپائیان در گذشته آن را به مالک زمین وسیع میدادند. اشراف زمیندار، فروتر از ویکنت و برتر از شوالیه .
-
بارن
لغتنامه دهخدا
بارن . [رُ ] (اِ) نام یکی از ارباب منازل قمر در تداول هیئت هندوان بود، چه منجمان آنان می پنداشتند ستارگان را مقامی است که به منزله ٔ ربوبیت بروج است و ازین رو برای آن ها از روحانیان اربابی قرار دادند چنانکه در کتاب بشن دهرم برای هر یک از منازل قمر رب...
-
واژههای مشابه
-
بارن منتر
لغتنامه دهخدا
بارن منتر. [ ] (اِخ ) کلمه ای است هندی که بر یکی از جهات اطلاق می شده است . (ماللهند چ لیپزیک 1925 ص 250 س 1).
-
جستوجو در متن
-
بارون
لغتنامه دهخدا
بارون . (اِ) معرب آن بارُن است . (دزی ج 1). رجوع به بارن شود.
-
بارون
لغتنامه دهخدا
بارون . (اِخ ) رجوع به بارن و لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 2 شود.
-
لالی
لغتنامه دهخدا
لالی . [ لال ْ لی ] (اِخ ) تماس آرتور دو. بارُن دوتلندال . فرمانفرمای فرانسه در هند. مولد رُمانس (درُم ) (1766 - 1702).
-
اسویتن
لغتنامه دهخدا
اسویتن . [ اِس ْ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) (بارن ژرار وان ) (1700-1772 م .). طبیب هلاندی ، مولد لیدن .
-
داسیه
لغتنامه دهخدا
داسیه . [ ی ِ ] (اِخ ) بن ژزف بارن . علامه ٔ نحریر و مترجم فرانسوی (1651-1720م .).
-
لسکن
لغتنامه دهخدا
لسکن . [ ل ِ ک َ ](اِخ ) توماس دوفوانسیور دو. مارشال فرانسه ، برادر لترک . مولد بآرن . وی پس ازجراحتی که در جنگ پاوی (1525 م .) برداشت ، درگذشت .
-
لارنسیرلونوری
لغتنامه دهخدا
لارنسیرلونوری . [ رُ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) کامیل بارُن دو. نام امیرالبحر فرانسوی . مولد تورن (1813-1881 م .). وی در محاصره ٔ پاریس (1871) کسب شهرت کرد.