کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) نام شاعری است از عرب که وی را سراقةبن مرداس بارقی اصغر میخواندند و شرح حال وی در المؤتلف و المختلف آمدی (صص 134-135) آمده است . وی کسی است که با جریر مهاجات داشت و اخبار او در اغانی آمده است . (از حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 301). ...
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ازدی بارقی . ابن مندة گوید: او را در زمره ٔ کسانی که پیغمبر را دریافتند ذکر کرده اند. از جنادةبن ابی امیة روایت دارد و بغوی در صحابی بودن وی شک دارد. (الاصابة قسم سوم ج 2 ص 59 و قسم اول ج 1 صص 256-257). وی با جمعی از بنی ...
-
باروق
لغتنامه دهخدا
باروق . (اِخ ) دهی است از دهستان دیجویجین بخش مرکزی شهرستان اردبیل که در 10 هزارگزی باختری اردبیل و 6 هزارگزی شوسه ٔ مشکین به اردبیل در منطقه ٔ کوهستانی واقع است . هوایش معتدل و دارای 2458 تن سکنه میباشد. آبش از رودخانه ٔ بارقی و چشمه و محصولش غلات ،...
-
حبانةالسبیع
لغتنامه دهخدا
حبانةالسبیع. [ ح َب ْ با ن َ تُس ْ س َ ] (اِخ ) (یوم ...) نام یکی از غزوات پیغمبر است . در آن روز سراقةبن مرداس بارقی بدست مسلمانان اسیر گردید، پس چون او را نزد رسول بردند این سه مصراع بخواند:امنن علی الیوم یا خیرمعدو خیر من حل بصحراء الجندو خیر من ل...
-
اصحاب جزایر
لغتنامه دهخدا
اصحاب جزایر. [ اَ ب ِج َ ی ِ ] (اِخ ) بر گروهی از جنگاوران اسلام اطلاق میشدکه جزایر اطراف فارس را تصرف کرده بودند، و در آن هنگام که علاء حضرمی عامل عمربن خطاب بر بحرین بود هرثمةبن عرفجه ٔ بارقی را به فارس فرستاد و او از این دیار جزیره ای بنام لارو را...
-
اشنان
لغتنامه دهخدا
اشنان . [ اُ / اِ ] (اِ) جوالیقی گوید معرب از فارسی است . و ابوعبیده گفته است به دو لغت (لهجه ) تلفظ شود (ضم و کسر) و آنراحُرُض خوانند. همزه ٔ آن اصلی است زیرا اگر آنرا زاید بگیریم دیگر حروف اصلی بنای آن ، کلمه ای تشکیل نمیدهد و نون بمنزله ٔ لام آن ا...