کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بارقه
/bāreqe/
معنی
۱. روشنایی؛ پرتو: بارقهای از ایمان در او وجود دارد.
۲. برقزننده؛ درخشنده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اخگر، جرقه، شرر، شعله، وراغ
۲. تلالو، پرتو، نور ≠ خاکستر
دیکشنری
twinkle
-
جستوجوی دقیق
-
بارقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخگر، جرقه، شرر، شعله، وراغ ۲. تلالو، پرتو، نور ≠ خاکستر
-
بارقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بارقَة، جمع: بَوارِق] [قدیمی] bāreqe ۱. روشنایی؛ پرتو: بارقهای از ایمان در او وجود دارد.۲. برقزننده؛ درخشنده.
-
بارقه
فرهنگ فارسی معین
(ر ِ ق ِ) [ ع . بارقة ] (اِفا.) 1 - برق زننده ، درخشنده . 2 - ابر با برق و درخشنده .
-
بارقه
لغتنامه دهخدا
بارقه . [ رِ ق َ ] (اِخ ) یا برقه ، نام خاندانی که رئیس آن بنام آمالقار بارقه ای معروف بوده است . آنیبال و اسد روبال مشهور، به این خاندان انتساب داشته اند و شاید وجه تسمیه ٔ بن غازی به اسم «برقه » هم به همین خاندان مربوط باشد. (از قاموس الاعلام ترکی ...
-
بارقه
لغتنامه دهخدا
بارقه . [ رِ ق َ ] (ع ص ، اِ) چیزی که درخشنده باشد و مجازاً بمعنی روشنی و درخشندگی ، چه بارقه مأخوذ از بروق است که بمعنی درخشیدن باشد. (غیاث ) (آنندراج ). هر چیز درخشنده خصوصاًشمشیر درخشنده . (فرهنگ نظام ) (دِمزن ) : غضوا ابصارکم عن البارقه . (تاریخ...
-
بارقه
دیکشنری فارسی به عربی
شرارة , وميض
-
جستوجو در متن
-
بوارق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بارِقَه] [قدیمی] bavāreq = بارقه
-
sparkling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درخشان، جرقه زننده، بارقه دار
-
spunkie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دزدگیر، جرقه اتش، بارقه، روح
-
اخگر
واژگان مترادف و متضاد
آتش، بارقه، جرقه، شراره، شرار، شرر
-
جرقه
واژگان مترادف و متضاد
اخگر، بارقه، برق، شراره، شرار، شرر، شعله
-
scintillating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمک زدن، جرقه زننده، بارقه دار
-
sparks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جرقه، بارقه، اخگر، جرقه زدن، خود نمایی کردن
-
Spark
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جرقه، بارقه، اخگر، جرقه زدن، خود نمایی کردن