کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارع هروی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارع هروی
لغتنامه دهخدا
بارع هروی . [ رِ ع ِ هََ / هَِ رَ ] (اِخ ) یاقوت در معجم الادباء ج 2 ص 241 آرد: در بعضی از کتب خواندم که فضلای ملقب به بارع در خراسان سه تن بودند: نخست بارع هروی که کتاب طرائف الطرف از اوست و وی از حیث فضل بر دو بارع دیگر در مرتبه ٔ فروتر بود. دوم و ...
-
واژههای مشابه
-
سعد بارع
لغتنامه دهخدا
سعد بارع .[ س َ دِ رِ ] (اِخ ) رجوع به سعد و سعدالبارع شود.
-
بارع بغدادی
لغتنامه دهخدا
بارع بغدادی . [ رِ ع ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به بارع ، حسین بن محمد ومعجم الادباء ج 4 ص 88 و الاعلام زرکلی ج 1 ص 258 شود.
-
بارع دباس
لغتنامه دهخدا
بارع دباس . [ رِ ع ِ دَب ْ با ] (اِخ ) رجوع به بارع و کشف الظنون و روضات الجنات ص 248 و معجم الادباء ج 4 ص 88 شود.
-
بارع زوزنی
لغتنامه دهخدا
بارع زوزنی . [ رِ ع ِ زَ ] (اِخ ) (متوفی بسال 492 هَ . ق . مطابق 1099 م .). ابوالقاسم اسعدبن علی بن احمدزوزنی شاعر و دبیر و اصل وی از زوزن (محلی میان نیشابور و هرات ) بود و در نیشابور سکونت داشت ، و به عراق رفت و در آنجا شهرتی بسزا یافت . (از الاعلام...
-
حسین بارع
لغتنامه دهخدا
حسین بارع . [ ح ُ س َ ن ِ رِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالوهاب بن محمدبن حسین دباس بغدادی و مکنی به ابوعبداﷲ ادیب نحوی لغوی شاعر. متولد بغداد در صفر 443 هَ . ق . و درگذشته در همانجا در جمادی دوم 524 هَ . ق . 1130/ م . دیوان شعر دارد و نیز او راست : الشمس...
-
جستوجو در متن
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد زوزنی . مکنی به ابوالقاسم و معروف به بارع . ادیب و شاعر و فاضل و کاتب و مترسل . وی بنا بگفته ٔ عبدالغافر، در السیاق ، بروز عید اضحی سنه ٔ492 هَ .ق . درگذشت . یاقوت گوید: بخط تاج الاسلام خواندم که بارع از مردم ز...
-
ابوعبید
لغتنامه دهخدا
ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) قاسم بن سلام بن مسکین بن زید جمحی هروی لغوی . ابن خلکان گوید: پدر او غلامی رومی مملوک مردی از اهل هرات است و ابوعبید به آموختن حدیث و ادب وفقه پرداخت و صاحب دین و سیرت جمیله و مذهب نیکو وفضلی بارع بود. قاضی احمدبن کامل ...
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ )علی بن محمدبن علی حسینی حنفی یا شیعی استرابادی مشهور به میر سیدشریف جرجانی . وی از مشاهیر علماء علم کلام و حکمت و ادب بشمار بود مؤلف روضات الجنات آرد: متکلمی است بارع صاحب عقیده و رای و دارای تحقیق بسیار و هوش سرشار و نظر دقیق...
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن مهذب بن ابی الملیح مماتی (544 - 606 هَ .ق .). یکی از رؤسای اعیان و نویسندگان بزرگ منزلت و ادباء بارع است . وی عهده دار اعمال دولت و ریاست دیوان گردید. دارای خاطری وقاد و تیز بود. او را در ادب تصانیف است . وفات اسعد در هجد...