کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارع بغدادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارع بغدادی
لغتنامه دهخدا
بارع بغدادی . [ رِ ع ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به بارع ، حسین بن محمد ومعجم الادباء ج 4 ص 88 و الاعلام زرکلی ج 1 ص 258 شود.
-
واژههای مشابه
-
سعد بارع
لغتنامه دهخدا
سعد بارع .[ س َ دِ رِ ] (اِخ ) رجوع به سعد و سعدالبارع شود.
-
بارع بوشنجی
لغتنامه دهخدا
بارع بوشنجی . [ رِ ع ِ ش َ ] (اِخ ) یاقوت در معجم الادباء (ج 2 ص 341) آرد: در بعضی از کتب خواندم که فضلای ملقب به بارع در خراسان سه تن بودند نخست بارع هروی مؤلف کتاب طرائف الطرف و دوم بارع بوشنجی که نسبت بدو بارع دیگر در مرتبه ٔ اوسط بود. و رجوع به ...
-
بارع دباس
لغتنامه دهخدا
بارع دباس . [ رِ ع ِ دَب ْ با ] (اِخ ) رجوع به بارع و کشف الظنون و روضات الجنات ص 248 و معجم الادباء ج 4 ص 88 شود.
-
بارع هروی
لغتنامه دهخدا
بارع هروی . [ رِ ع ِ هََ / هَِ رَ ] (اِخ ) یاقوت در معجم الادباء ج 2 ص 241 آرد: در بعضی از کتب خواندم که فضلای ملقب به بارع در خراسان سه تن بودند: نخست بارع هروی که کتاب طرائف الطرف از اوست و وی از حیث فضل بر دو بارع دیگر در مرتبه ٔ فروتر بود. دوم و ...
-
بارع زوزنی
لغتنامه دهخدا
بارع زوزنی . [ رِ ع ِ زَ ] (اِخ ) (متوفی بسال 492 هَ . ق . مطابق 1099 م .). ابوالقاسم اسعدبن علی بن احمدزوزنی شاعر و دبیر و اصل وی از زوزن (محلی میان نیشابور و هرات ) بود و در نیشابور سکونت داشت ، و به عراق رفت و در آنجا شهرتی بسزا یافت . (از الاعلام...
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن العباس مکنی به ابوطاهر و معروف به ابن البرخشی و ملقب به موفق الدین . ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 1 ص 256) آرد که : او از اهل واسط و در صناعت طب فاضل و در فنون ادبیه کامل بود و من خط او را دیدم که دلالت بر رزان...
-
ابویعقوب
لغتنامه دهخدا
ابویعقوب . [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) یوسف بن یحیی المصری البویطی . صاحب امام شافعی . ابن خلکان گوید: او در حیات امام شافعی واسطةالعقد جماعت و گرامی ترین اصحاب وی و مختص ّ امام بود و پس از وفات شافعی قائم مقام درس و فتوای شافعی هم او بود. احادیث نبویه را ا...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتست . در فن اعراب بر آیین بصریین میرفت . نیای بزرگ وی سلمان از موالی عبدالمل»بن مروان بود. در طبقات سیوطی از طبقات...