کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارش 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
freezing precipitation
بارش یخزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هر شکلی از بارش که بهمحض برخورد با زمین یا اشیای در معرض بارش یخ میزند
-
جستوجو در متن
-
وارش
واژهنامه آزاد
بارش باران
-
rainfall excess, excess water
فزونآب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بخشی از بارش که بهصورت رَواناب مستقیم به مجراهای آب میرسد متـ . بارندگی مؤثر effective rainfall بارش مؤثر 2 effective precipitation 2 توفباران خالص net storm rain
-
interflow, subsurface run-off, subsurface flow, underground run-off, groundwater discharge 2
میاناب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بخشی از بارش که پس از نفوذ در خاک در مسیر فروشیب جریان مییابد
-
glaze 2
یخشیشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخ نازک عموماً صاف و شفاف بر روی سطوح اجسام، حاصل از انواع بارش
-
new snow
برف تازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. برفی که تازه باریده و شکل اولیۀ برفبلورهای آن قابل تشخیص باشد 2. مقدار برفی که بیش از بیستوچهار ساعت از بارش آن نگذشته باشد
-
catchment basin, catchment area, water shed, drainage basin
حوضۀ آبریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پهنهای از زمین که بارشهای طبیعی آن ازطریق زهکشی به پیکرۀ آب بزرگتر هدایت میشود متـ . حوضۀ آبخیز، آبریز، آبخیز
-
قضام
لغتنامه دهخدا
قضام . [ ق ُض ْ ضا ](ع اِ) نوعی از شوره گیاه ، یا آن طحما است . || خرمابن دراز که بارش خشک گردد. (منتهی الارب ).
-
hydrological element
عنصر آبشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. سیمای پدیدهها و فرایندهای آبشناختی مانند بارش و آبدهی 2. در مدلسازی آبشناختی، پهنهای با خواص آبشناختی یکسان
-
mesoscale convective system
سامانۀ همرَفتی میانمقیاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هر سامانۀ اَبر مرتبط با همادی از توفانهای تندری که ناحیۀ بارش پیوستهای ایجاد میکند اختـ . سهم MCS 2 متـ . خوشهاَبر cloud cluster
-
قبور
لغتنامه دهخدا
قبور.[ ق َ ] (ع ص ) زمین پست و نرم . || خرمابن زود بارآور. || خرمابن که بارش در شاخ او بوده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
آرسام
واژهنامه آزاد
ارسام ناقه راندن او را تا نشان پای بر زمین گذارد. (این جمله در فرهنگ فارسی به فارسی امده بود چنین به نظر می رسد به معنی شدت و گرم راندن باشد . آسام در زبان بنگالی به معنی بارش و بارندگی آمده . شاید بی مناسبت نباشد اگر بگوییم پی در پی راندن هم چیزی شب...
-
squall
تندوَزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. بادی قوی با شروع ناگهانی و تداوم چنددقیقهای و کاهش نسبتاً ناگهانیِ سرعت 2. توفان شدید محلی که بادی همراه با ابر و تندر و آذرخش و گاهی بارش است
-
چاق
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] 1 - (ص .) فربه . 2 - تنومند. 3 - تندرست ، سالم . 4 - (اِ.) صحت ، سلامت . ؛دماغش ~ است الف - سالم و تندرست است . ب - کار و بارش خوب است . ؛~ُ چله چاق و فربه .
-
ارباب
لغتنامه دهخدا
ارباب . [ اِ ] (ع مص ) نزدیک چیزی شدن . || پیوسته بودن و ادامه یافتن باد جنوب . || ادامه یافتن بارش ابر. || اقامت نمودن در جائی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ملازم گشتن و انس و محبت یافتن ماده شتر به فحل یا به فرزند خود. (از ذیل اقرب المو...